منطقهممنوعهعشق

#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:90

رو تخت نشستم که جیمینم کنارم نشست
جیمین:بنظرت با این تصمیمت عذابش نمیدی؟
ات:منم عذاب کشیدم اونم بکشه
جیمین:اگه دوست نداشت تا اینجا میومد؟
ات:داداش اون فقط وابستم شده همین
نگاهی بهم انداخت
جیمین:دیگه فکر نکنم بیاد اینجا
سری تکون دادم
جیمین و بابا بیرون رفتن
مامان سمتم اومد و سرم بوسید
مامان:فکرتو درگیر چیزی نکن فقط بخاب
سری تکون دادم دراز کشیدم و پتو رو روی خودم کشیدم
مامان شب بخیری گفت و چراغارو بست و بیرون رفت
انقد خسته بودم که حوصله فکر کردن نداشتم و به خواب رفتم.
#جونگکوک
خیابونارو طی میکردم
بارون شدید میبارید انقد بی حوصله بودم که ممکن بود وسط خیابون بیوفتم
به سمت خونه تهیونگ رفتم تا شاید بتونم کمی هم که شده دردو دل کنم
بلخره رسیدم زنگ درو فشردم که بعد ۵ دقیقه باز شد.
تهیونگ:چیشده اومدی اینجا
بی توجه رفتم داخل و رو مبل پخش شدم
تهیونگ:چیزی شده؟
جونگکوک:یه دختر ردیف کن.هوف فکر کنم امروز تموم حرصمو سر اون خالی کنم
تهیونگ:حامل.ش نکنی صلوات
چشم غره ای بهش رفتم که گفت
تهیونگ:باشه بابا زنم گرفته ولی با دخترای دیگه لاس میزنه
جونگکوک:هع زنم...
(رن رن رن همکنون پیام های بازرگانی😂💔)
دیدگاه ها (۲)

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:91"ویو صبح" #اتصبحونه رو چیدم بابا و ...

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:92تو راه همش سعی داشت یچی بگه ولی دهن...

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:89و با کاری که کرد سه متر عقب پریدماز...

کیلییلییییییی ۳۰۰تایی شدنمون مبارککککککک کیوتاممممممممم✨🫶🏻💜💜

ریکشنشون وقتی هنوز ازدواج نکردین و دارین همو میبوسین یهو مام...

خون آشام عزیز (65)

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط