منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:91
"ویو صبح"
#ات
صبحونه رو چیدم بابا و جیمین اومدن و نشستن و شروع کردن به خوردن صبحونه
جیمین در حالی که داشت لقمشو قورت میداد گفت
جیمین:من امروز خیلی کار دارم شب میام
ات:مواظب خودت باشی
بلند شدو پیشونیمو بوسید بعد یکی زد پس کلم و گفت
جیمین:من میرم توهم مراقب خودت باش
سری تکون دادم کتشو برداشت و از خونه بیرون زد
بابا رفت رو مبل نشست که مامان هم اومدو نشست پیش بابا
داشتم ظرف هارو جمع میکردم که با صدای زنگ در به خودم اومدم
ات:نکنه جیمین چیزی یادش رفته؟
خدمتکار رفت و درو باز کرد
که جونگ شین و جونگکوک و بابا و مامانش اومدن داخل
ب.ا:اینجا چه خبره؟
جونگکوک:اومدم دنبال زن خوشگلم
سمتش رفتم و یکی زدم رو سرش
ات:مگه من نگفتم دیگه نیا اینجا؟
دستامو گرفت و گونمو عمیق ب.وس.ید
جونگکوک:عشق دلم برگرد پیش خودم
ات:ولم کننننن
محکم بغـ..لم کرد و گفت
جونگکوک:اخ که چقد تو بغـ..ل کردنی!
انقد کوچیک بودم که نزدیک بود تو بـ.غلش مچاله بشم
ب.ا:داماد میشه بری از اینجا؟
منم هولش دادم که
#جونگکوک
نفس عمیقی کشیدم و گفتم
جونگکوک:اخه کدوم زنی از شوهرش فرار میکنه فدات شم؟
چشم غره ای بهم رفت و گفت
ات:من فرار نکردم فقط طلاق میخام
پوکر پرسیدم
جونگکوک:با اجازه کی؟
ات:با توجه به قانونات من حق طلاق گرفتن دارم
فکری به سرم زد
جونگکوک:عه که اینطور
دستمو زیرپاش بردم و انداختمش رو شونم
جونگکوک:راه بیوفت
هین همه بلند شد
ات:ولم کنننننن جونگکوککککک
پدرش داد زد
ب.ا:دخترمو ول کن
لبخند مسخره ای زدمو گفتم
جونگکوک:ببخشید پدر زن ولی من زنمو بلای جونمو از همه بیشتر دوست دارم به اون شترم بگین دختر اینجور میدزدن(خطاب به جیمین😂🤦♂)
ات کلافه داد زد
ات:ولم کننننننن
بی توجه به طرف بیرون رفتم از خونه بیرون زدیم به طرف ماشینم رفتم درشو باز کردم که ات شروع کرد به داد زدن
ات:ولم کنننن جونگکوک عوضی جیمین زندت نمیزارهههههه
سوار ماشینش کردم و با طنابی که اورده بودم دستو پاشو بستم چسب برداشتم و دهنشم چسب زدم
چشاشو ب.وس.ید.م و گفتم
جونگکوک:زن روانیمو با چند تا گره اروم میکنم خانمییی!
کامنتامونو ببرین بالا
پارت:91
"ویو صبح"
#ات
صبحونه رو چیدم بابا و جیمین اومدن و نشستن و شروع کردن به خوردن صبحونه
جیمین در حالی که داشت لقمشو قورت میداد گفت
جیمین:من امروز خیلی کار دارم شب میام
ات:مواظب خودت باشی
بلند شدو پیشونیمو بوسید بعد یکی زد پس کلم و گفت
جیمین:من میرم توهم مراقب خودت باش
سری تکون دادم کتشو برداشت و از خونه بیرون زد
بابا رفت رو مبل نشست که مامان هم اومدو نشست پیش بابا
داشتم ظرف هارو جمع میکردم که با صدای زنگ در به خودم اومدم
ات:نکنه جیمین چیزی یادش رفته؟
خدمتکار رفت و درو باز کرد
که جونگ شین و جونگکوک و بابا و مامانش اومدن داخل
ب.ا:اینجا چه خبره؟
جونگکوک:اومدم دنبال زن خوشگلم
سمتش رفتم و یکی زدم رو سرش
ات:مگه من نگفتم دیگه نیا اینجا؟
دستامو گرفت و گونمو عمیق ب.وس.ید
جونگکوک:عشق دلم برگرد پیش خودم
ات:ولم کننننن
محکم بغـ..لم کرد و گفت
جونگکوک:اخ که چقد تو بغـ..ل کردنی!
انقد کوچیک بودم که نزدیک بود تو بـ.غلش مچاله بشم
ب.ا:داماد میشه بری از اینجا؟
منم هولش دادم که
#جونگکوک
نفس عمیقی کشیدم و گفتم
جونگکوک:اخه کدوم زنی از شوهرش فرار میکنه فدات شم؟
چشم غره ای بهم رفت و گفت
ات:من فرار نکردم فقط طلاق میخام
پوکر پرسیدم
جونگکوک:با اجازه کی؟
ات:با توجه به قانونات من حق طلاق گرفتن دارم
فکری به سرم زد
جونگکوک:عه که اینطور
دستمو زیرپاش بردم و انداختمش رو شونم
جونگکوک:راه بیوفت
هین همه بلند شد
ات:ولم کنننننن جونگکوککککک
پدرش داد زد
ب.ا:دخترمو ول کن
لبخند مسخره ای زدمو گفتم
جونگکوک:ببخشید پدر زن ولی من زنمو بلای جونمو از همه بیشتر دوست دارم به اون شترم بگین دختر اینجور میدزدن(خطاب به جیمین😂🤦♂)
ات کلافه داد زد
ات:ولم کننننننن
بی توجه به طرف بیرون رفتم از خونه بیرون زدیم به طرف ماشینم رفتم درشو باز کردم که ات شروع کرد به داد زدن
ات:ولم کنننن جونگکوک عوضی جیمین زندت نمیزارهههههه
سوار ماشینش کردم و با طنابی که اورده بودم دستو پاشو بستم چسب برداشتم و دهنشم چسب زدم
چشاشو ب.وس.ید.م و گفتم
جونگکوک:زن روانیمو با چند تا گره اروم میکنم خانمییی!
کامنتامونو ببرین بالا
۱۷.۰k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.