درخواستی
#درخواستی
(ویو تهیونگ)
فک کنم یه زره زیاده روی کردم ولی تا حدودی فکر کنم دوستم داره اما اگه بخاطر امشب ازم متنفر بشی چی نه نه فردا میرم دمه خونش تا بهش اعتراف کنم اره
(ویو ات)
با تاکسی رفتم خونه لباسام رو عوض کردم رفتم رو تختم و تا می تونستم گریه کردم و بعد دو ساعته آنقدر گریه کردم که خوابم برد
(پرش زمانی به صبح )
(ویو ات )
صبح با سر درد از خواب بیدار شدم برای خودم یه صبحانه درست کردم خوردم رفتن تو آینه نگاه کردم چشمام قرمز شده بود رفتم دستو و صورتم رو شستم یکم بهتر شد داشتم فیلم میدیدم که زنگ خونم خورده شد رفتم باز کردم دیدم تهیونگه
با یه دست گل شکلات تو دستش گفت سلام که درو رو بستم
تهیونگ: ات تروخدا در رو باز کن
ات: نمیکنم
تهیونگ: تا درو باز نکنی نمیرم
ات؛ نرو همونجا بمون تا علف زیر پات سبز بشه (عصبانی )
تهیونگ: ات ببخشید میخواستم امتحانت کنم
که ات درو باز میکنه
ات :دقیقا براچی میخواستی منو امتحان کنی
تهیونگ: ب..برای
ات: چییی بگو دیگه( داد و عصبانی )
تهیونگ: میخواستم ببینم دوست داری یا نه
ات :از این روش ها
تهیونگ :خب گفتم اگه حسودیش شد و همون موقع رفت یعنی منو دوست داری
ات :داشتم دیگه متنفرم
درو میبنده روش که تهیونگ پاشو میزاره وسط در
(ویو تهیونگ )
درو باز کردم رفتم تو دستشو بالای سرش گذاشتم و لبام رو روی لباش گذاشتم آروم مک میزدم اونم وسوسه شده بود همکاری میکرد دستاشو آزاد کردم و دستمو دور کمرش حلقه کردم اونم دستشو دور گردنم حلقه کرد که بعد از ۱۰ مین نفسش بند اومد زد به شونم منم ولش کردم سرمو بردم تو گردنش بوش کردم و گفتم
تهیونگ: بیبیم باهام آشتی
ات: باش
تهیونگ: افرین گود گرل خیلی دوست دارم
ات: منم
تهیونگ: بفرمایید گل و شکلات هارو بهش میده
ات: مرسیییییی
تهیونگ: خواهش میکنم بیب
ات: عه اینجوری صدام نکن خجالت میکشم
تهیونگ: بیبی نیازی به خجالت کشیدن نیست چون تو باید از این به بعد منو ددی صدا کنی باش
ات:...........
تهیونگ: اتت( جدی )
ات :اها باش باش
تهیونگ :خب بگو
ات: د...ددی
تهیونگ؛( نگاه پر از افتخار)
ات:( خنده )
تهیونگ: کوچولوی من
ات :من کوچولو نیستم
(بعد از سه سال )
ات و تهیونگ ازدواح کردن و صاحب دوتا پسر شدن مینهو و تهجین
تمام
میدونم خیلی بد شددد اصلا گوه
(ویو تهیونگ)
فک کنم یه زره زیاده روی کردم ولی تا حدودی فکر کنم دوستم داره اما اگه بخاطر امشب ازم متنفر بشی چی نه نه فردا میرم دمه خونش تا بهش اعتراف کنم اره
(ویو ات)
با تاکسی رفتم خونه لباسام رو عوض کردم رفتم رو تختم و تا می تونستم گریه کردم و بعد دو ساعته آنقدر گریه کردم که خوابم برد
(پرش زمانی به صبح )
(ویو ات )
صبح با سر درد از خواب بیدار شدم برای خودم یه صبحانه درست کردم خوردم رفتن تو آینه نگاه کردم چشمام قرمز شده بود رفتم دستو و صورتم رو شستم یکم بهتر شد داشتم فیلم میدیدم که زنگ خونم خورده شد رفتم باز کردم دیدم تهیونگه
با یه دست گل شکلات تو دستش گفت سلام که درو رو بستم
تهیونگ: ات تروخدا در رو باز کن
ات: نمیکنم
تهیونگ: تا درو باز نکنی نمیرم
ات؛ نرو همونجا بمون تا علف زیر پات سبز بشه (عصبانی )
تهیونگ: ات ببخشید میخواستم امتحانت کنم
که ات درو باز میکنه
ات :دقیقا براچی میخواستی منو امتحان کنی
تهیونگ: ب..برای
ات: چییی بگو دیگه( داد و عصبانی )
تهیونگ: میخواستم ببینم دوست داری یا نه
ات :از این روش ها
تهیونگ :خب گفتم اگه حسودیش شد و همون موقع رفت یعنی منو دوست داری
ات :داشتم دیگه متنفرم
درو میبنده روش که تهیونگ پاشو میزاره وسط در
(ویو تهیونگ )
درو باز کردم رفتم تو دستشو بالای سرش گذاشتم و لبام رو روی لباش گذاشتم آروم مک میزدم اونم وسوسه شده بود همکاری میکرد دستاشو آزاد کردم و دستمو دور کمرش حلقه کردم اونم دستشو دور گردنم حلقه کرد که بعد از ۱۰ مین نفسش بند اومد زد به شونم منم ولش کردم سرمو بردم تو گردنش بوش کردم و گفتم
تهیونگ: بیبیم باهام آشتی
ات: باش
تهیونگ: افرین گود گرل خیلی دوست دارم
ات: منم
تهیونگ: بفرمایید گل و شکلات هارو بهش میده
ات: مرسیییییی
تهیونگ: خواهش میکنم بیب
ات: عه اینجوری صدام نکن خجالت میکشم
تهیونگ: بیبی نیازی به خجالت کشیدن نیست چون تو باید از این به بعد منو ددی صدا کنی باش
ات:...........
تهیونگ: اتت( جدی )
ات :اها باش باش
تهیونگ :خب بگو
ات: د...ددی
تهیونگ؛( نگاه پر از افتخار)
ات:( خنده )
تهیونگ: کوچولوی من
ات :من کوچولو نیستم
(بعد از سه سال )
ات و تهیونگ ازدواح کردن و صاحب دوتا پسر شدن مینهو و تهجین
تمام
میدونم خیلی بد شددد اصلا گوه
۳۲.۳k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.