خیلی سخته یه گوشه اتاق بشینی و برای لحظه به لحظه خاطره ها
خیلی سخته یه گوشه اتاق بشینی و برای لحظه به لحظه خاطره های خوبی که با اون داشتی گریه کنی!:)🙂🖤️
پارت ۵✨:
دکتر:«سلام!اسمت چیه دختر گل؟»دختر:«ریحانه»-به به چه اسم قشنگی،ریحانه خانوم میزاری مایعنت کنم؟/-میخوای بهم آمپول بزنی؟/-نه،من تو دستم آمپول ندارم که،دارم؟/-نه/-خب،پس دیدی؟(گوشی مایعنه رو برداشت)اینو میبینی؟این گوشی مایعنس/-یعنی چی/-من اینو میزارم گوشم،این دایره رو هم میزارم صدای تق تق قلبتو بشنوم/-درد داره؟/-نه عزیزم این که آمپول نیست،حالا میتونم بزارم؟/-باشه/گذاشت گوشش و دایره رو گذاشت رو قلب ریحانه/-یه نفس عمیق بکش(کشید)بده بیرون(داد)آفرین حنانه ی گل،خب عالیه(برداشت)آفرین،خانوم میتونید یه لحظه با حنانه جون بیرون تشریف داشته باشید/رویا:«بله،حنانه مامان بیا بریم بیرون بابا هم بیاد»رفتن./دکتر نفس عمیق کشید:«آقای بشارتی،تو خانواده ی شما کسی هست که سیگار و مواد دخانیت مصرف کرده باشه؟»علی:«آقای دکتر از شما پنهون نباشه،متاسفانه من یه مدتی سیگار میکشیدم،ولی الان پشیمون شدم،میخوام ترک کنم»-چرا اینکارو میکردی؟فکر زن و بچهت نبودی؟اگه خدایی نکرده زبونم لال واسه بچهت اتفاقای جدی تری میفتاد،چه طوری میخواستی جبرانش کنی؟/-من پشیمونم آقای ،دکتر،خودم به نتیجه رسیدم،درسته من نباید اینکارو میکردم/-خب بگذریم،متاسفانه به نظر میاد بچهتون،سرطان ریه گرفته،چون از خس خس سینه ش میشه فهمید./علی با ترس و استرس بهش نگاه کرد:«آقای دکتر بدبخت میشم»-این چه حرفیه آقا،با دوا و دارو درست میشه،خدایی نکرده مثل سرطان پوست نیست که،خب،من براش آزمایش خون و ادرار مینویسم،باید تا فردا دخترتون آزمایشا رو بده بیاره/-آقای دکتر بیخیال چطوری ما از بچه ی ۴ ساله آزمایش خون بگیریم/-چیزی نیست،یکم بهش دلداری بدین بزنید تموم شه بره/-ببخشید به همین سادگیام نیست،راه دیگه ای نیست؟/-نه/-خب چشم،فعلا/-خداحافظ/-خداحافظ
پارت ۵✨:
دکتر:«سلام!اسمت چیه دختر گل؟»دختر:«ریحانه»-به به چه اسم قشنگی،ریحانه خانوم میزاری مایعنت کنم؟/-میخوای بهم آمپول بزنی؟/-نه،من تو دستم آمپول ندارم که،دارم؟/-نه/-خب،پس دیدی؟(گوشی مایعنه رو برداشت)اینو میبینی؟این گوشی مایعنس/-یعنی چی/-من اینو میزارم گوشم،این دایره رو هم میزارم صدای تق تق قلبتو بشنوم/-درد داره؟/-نه عزیزم این که آمپول نیست،حالا میتونم بزارم؟/-باشه/گذاشت گوشش و دایره رو گذاشت رو قلب ریحانه/-یه نفس عمیق بکش(کشید)بده بیرون(داد)آفرین حنانه ی گل،خب عالیه(برداشت)آفرین،خانوم میتونید یه لحظه با حنانه جون بیرون تشریف داشته باشید/رویا:«بله،حنانه مامان بیا بریم بیرون بابا هم بیاد»رفتن./دکتر نفس عمیق کشید:«آقای بشارتی،تو خانواده ی شما کسی هست که سیگار و مواد دخانیت مصرف کرده باشه؟»علی:«آقای دکتر از شما پنهون نباشه،متاسفانه من یه مدتی سیگار میکشیدم،ولی الان پشیمون شدم،میخوام ترک کنم»-چرا اینکارو میکردی؟فکر زن و بچهت نبودی؟اگه خدایی نکرده زبونم لال واسه بچهت اتفاقای جدی تری میفتاد،چه طوری میخواستی جبرانش کنی؟/-من پشیمونم آقای ،دکتر،خودم به نتیجه رسیدم،درسته من نباید اینکارو میکردم/-خب بگذریم،متاسفانه به نظر میاد بچهتون،سرطان ریه گرفته،چون از خس خس سینه ش میشه فهمید./علی با ترس و استرس بهش نگاه کرد:«آقای دکتر بدبخت میشم»-این چه حرفیه آقا،با دوا و دارو درست میشه،خدایی نکرده مثل سرطان پوست نیست که،خب،من براش آزمایش خون و ادرار مینویسم،باید تا فردا دخترتون آزمایشا رو بده بیاره/-آقای دکتر بیخیال چطوری ما از بچه ی ۴ ساله آزمایش خون بگیریم/-چیزی نیست،یکم بهش دلداری بدین بزنید تموم شه بره/-ببخشید به همین سادگیام نیست،راه دیگه ای نیست؟/-نه/-خب چشم،فعلا/-خداحافظ/-خداحافظ
۴.۰k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.