پارت
پارت۱۷
فصل دوم
تهیونگ:جونگکوک تو تو
جونگکوک:چطور فهمیدم هان الان او کسی که داره تو اتاق عمل جون میده بخاطر تو زندگیش هزاران بار نابود شد
تهیونگ:من نمیفهمم
جونگکوک:تو حتی به منی که بهترین دوستت بودم دروغگفتی
تهیونگ:من
جونگکوک:من چی تو خیلی به من و خواهرم ظلم کردی توی این سالا تموم زجر کشیدن منو دیدی دیدی که چقدر دلم براش تنگ بود ولی با مزخرفاتت کاری کردی که من حتی تصور خوبی هم از جین ائه نداشته باشم ازت متنفرم کیپ تهیونگ
و گذاشت رفت تهیونگ با شنیدن اون حرفا تعجب کرده بود و بعد از سالها انگاری واقعا حس عذاب وجدان و ناراحتی همه رو باهم توی خودش حس میکرد احساس میکرد توی گلوش یه چیزی گیر کرده و نمیتونه حتی نفس بکشه و این یعنی بغض نمیخواست به خودش تلقین کنه که احساساتی که قبلا داشته و یه مدتی نمیتونست حس کنه و دوباره داره حس میکنه
دکترا گفته بودن که اونشب جین ائه بهوش نمیاد و تا فردا بیهوشه اونشب جونگکوک تا خوده صبح کنار تخت جین ائه بود و مراقبش بود
تهیونگ هم از حس و فکر هایی که توی سرش داشت اصلا نمیتونست بخوابه
.......................
فصل دوم
تهیونگ:جونگکوک تو تو
جونگکوک:چطور فهمیدم هان الان او کسی که داره تو اتاق عمل جون میده بخاطر تو زندگیش هزاران بار نابود شد
تهیونگ:من نمیفهمم
جونگکوک:تو حتی به منی که بهترین دوستت بودم دروغگفتی
تهیونگ:من
جونگکوک:من چی تو خیلی به من و خواهرم ظلم کردی توی این سالا تموم زجر کشیدن منو دیدی دیدی که چقدر دلم براش تنگ بود ولی با مزخرفاتت کاری کردی که من حتی تصور خوبی هم از جین ائه نداشته باشم ازت متنفرم کیپ تهیونگ
و گذاشت رفت تهیونگ با شنیدن اون حرفا تعجب کرده بود و بعد از سالها انگاری واقعا حس عذاب وجدان و ناراحتی همه رو باهم توی خودش حس میکرد احساس میکرد توی گلوش یه چیزی گیر کرده و نمیتونه حتی نفس بکشه و این یعنی بغض نمیخواست به خودش تلقین کنه که احساساتی که قبلا داشته و یه مدتی نمیتونست حس کنه و دوباره داره حس میکنه
دکترا گفته بودن که اونشب جین ائه بهوش نمیاد و تا فردا بیهوشه اونشب جونگکوک تا خوده صبح کنار تخت جین ائه بود و مراقبش بود
تهیونگ هم از حس و فکر هایی که توی سرش داشت اصلا نمیتونست بخوابه
.......................
- ۵.۵k
- ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط