پارت۴۹ loveintime پارت۴۹
#پارت۴۹ #loveintime #پارت۴۹
یه کم گذشت همینطوری نشسته بودوچیزی نمیگفت،یهو برگشتم و رو بهش گفتم:چرا همش میچسبی به من برو اون ور
برگشتو با چشمای درشت شده گفت:با منی؟؟
+ن پ با عمم بودم
کرم:من که سرجای خودمم چطوری چسبیدم به تو؟؟!!
+اصلا خیلی حس میشی،حس نشو که اینجایی
حاضرم قسم بخورم شاخ دراورده بود از حرفام رو بهم گفت:خب آدمم،ارواح نیستم که حس نشم!!
+اِاِاِششش،اصلا حرف نزن که حس بشی
کرم:من که چیزی نگفتم خودت حرف زدی!!
چیزی بهش نگفتم که خودش گفت:میگم چیزی خوردی؟همچین نرمال نیستی
+اِاِهه،ننت نرمال نیست بیشعور
کرم:چیزه،تو همیشه اینقده پرانرژیی؟
+اره،مشکلیه؟؟
کرم:ن،فقط سوال پرسیدم
+میگم تو چرا همش ور دل منی؟؟
کرم:چون مادر جون بهم میگه برو وگرنه حوصله تورو اصلا ندارم
+ن بابا،اینجوری میگی یه وقت فک نمیکنی من قلبم وایمسه سکته میکنم
کرم:جدییی؟یعنی سکته ایی هستی؟؟
+گمشو برو اونطرف بخدا میزنمتااا
هنوز جواب منو نداده بود که صدای ملیسا و یشیم اومد که گفتن:برا چی شما تنهایین؟؟
با این حرف برگشتمو چپ چپ به هردوشون نگاه کردم که ملیسا یکی زد تو سر یشیم و گفت:خب باید تنها باشن با هم حرف بزنن
یشیم:وحشی جان اون واسه ادمای عادیه ن این دوتاخر نفهم که جنگ دارن باهم یهو دیدی سالن رفت رو هوااا
ملیسا:راس میگیاااا،اینا عادی که نیستن هیچ،اصلا آدمم نیستن
+خیلی دارین مستقیم توهین میکنینااا
ملیسا:خو نیستی بگم هستی؟؟
برگشتم سمت کرم که بدبخت دهنش چسبیده بود کف سالن یه نگاه به من کرد که سریع گفتم:میدونم حیف شدم و بد گیر کردم نیازی نیست هی بگی بهم
کرم:من که چیزی نگفتم!!
+ن ترو خدا بیا بگو
چیزی نگفت وبلند شد ورو به ما گفت:اِاِمم میگم من دیگه بهتره برم شما هم اومدین کیانادیگه تنها نیست
یشیم:داداش بودی حالاتازه اومدیم میخاستیم حرف بزنیم
کرم:ن دیگه خودتون باشین،من مزاحمتون نشم بهتره
اینو گفتورفت..
یه کم گذشت همینطوری نشسته بودوچیزی نمیگفت،یهو برگشتم و رو بهش گفتم:چرا همش میچسبی به من برو اون ور
برگشتو با چشمای درشت شده گفت:با منی؟؟
+ن پ با عمم بودم
کرم:من که سرجای خودمم چطوری چسبیدم به تو؟؟!!
+اصلا خیلی حس میشی،حس نشو که اینجایی
حاضرم قسم بخورم شاخ دراورده بود از حرفام رو بهم گفت:خب آدمم،ارواح نیستم که حس نشم!!
+اِاِاِششش،اصلا حرف نزن که حس بشی
کرم:من که چیزی نگفتم خودت حرف زدی!!
چیزی بهش نگفتم که خودش گفت:میگم چیزی خوردی؟همچین نرمال نیستی
+اِاِهه،ننت نرمال نیست بیشعور
کرم:چیزه،تو همیشه اینقده پرانرژیی؟
+اره،مشکلیه؟؟
کرم:ن،فقط سوال پرسیدم
+میگم تو چرا همش ور دل منی؟؟
کرم:چون مادر جون بهم میگه برو وگرنه حوصله تورو اصلا ندارم
+ن بابا،اینجوری میگی یه وقت فک نمیکنی من قلبم وایمسه سکته میکنم
کرم:جدییی؟یعنی سکته ایی هستی؟؟
+گمشو برو اونطرف بخدا میزنمتااا
هنوز جواب منو نداده بود که صدای ملیسا و یشیم اومد که گفتن:برا چی شما تنهایین؟؟
با این حرف برگشتمو چپ چپ به هردوشون نگاه کردم که ملیسا یکی زد تو سر یشیم و گفت:خب باید تنها باشن با هم حرف بزنن
یشیم:وحشی جان اون واسه ادمای عادیه ن این دوتاخر نفهم که جنگ دارن باهم یهو دیدی سالن رفت رو هوااا
ملیسا:راس میگیاااا،اینا عادی که نیستن هیچ،اصلا آدمم نیستن
+خیلی دارین مستقیم توهین میکنینااا
ملیسا:خو نیستی بگم هستی؟؟
برگشتم سمت کرم که بدبخت دهنش چسبیده بود کف سالن یه نگاه به من کرد که سریع گفتم:میدونم حیف شدم و بد گیر کردم نیازی نیست هی بگی بهم
کرم:من که چیزی نگفتم!!
+ن ترو خدا بیا بگو
چیزی نگفت وبلند شد ورو به ما گفت:اِاِمم میگم من دیگه بهتره برم شما هم اومدین کیانادیگه تنها نیست
یشیم:داداش بودی حالاتازه اومدیم میخاستیم حرف بزنیم
کرم:ن دیگه خودتون باشین،من مزاحمتون نشم بهتره
اینو گفتورفت..
۱۵.۷k
۰۱ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.