اسلاید ها : ۱ مدل مو لیسا ۲ بلوز رویی لیسا ۳ شلوار لیسا ۴
اسلاید ها : ۱_مدل مو لیسا ۲_بلوز رویی لیسا ۳_شلوار لیسا ۴_تاپ زیر بلوز لیسا (تاپ رو در نظر بگیرید الکی گیر ندین ) ۵-لباس نامجون
پارت ⅞
________________________________
Lisa:
تو خونه با یوجین نشسته بودیم داشتم باهاش کارتون نگاه میکردم و خوراکی میخوردم نامجون رفته بود کمپانی کار داشتش باید آهنگی ک نوشته بود رو تحویل کمپانی میداد تا چک کنن و بخونن آهنگ رو ... برنامه ک تموم شد یوجین شروع ب بازی کردن کرد و من شروع کردم ب غذا درست کردن ... غذا آماده شد یوجین گفت برم باهاش بازی کنم رفتم و باهاش شروع ب بازی کردم ...
Namjoon:
لباس پوشیدم (اسلاید ⁵استایل نامجون رو میبینید ) گوشی و آهنگی ک نوشته بودم رو برداشتم رفتم کمپانی آهنگ رو تحویل آهنگ سازمون دادم و بهم اوکی داد زنگ زد ب بچه ک بیان هنوز قضیه خاموش نشده بود ترس عجیبی از زنگ زدن بهشون داشتم بخاطر همین ب آهنگ ساز گفتم خودش بهشون زنگ زد ... وقتی رسیدن از دیدن من تعجب کردن ... سلام پر استرسی بهشون دادم و جوابی نشنیدم همون جا وایسا بودن صدای پچ پچ شون خنده دار بود
"اول تو سلام کن "
" نه از اکن کاری ک کردم خجالت میکشم اول توسلام کن "
" تو سلام کن تو بزرگ تری "
" ن بابا کوچیک ترا اول سلام میکنن "
آخر خسته شدم
" بسه دیگه فقد سلام کردم هیچ کدومتون جواب ندین عهههه "
بعد ب ترتیب از جین هیونگ شروع ب سلام دادن کردن ...
آهنگ تنظیم شد و خوندیم آهنگ رو برداشت اول اشتباه برداشت دوم اشتباه برداشت سوم اشتباه همش هم سر پارت من آخر من خودم این آهنگ رو نوشتم پس چرا انقدر اشتباه جین هیونگ اومد سمتم
" میدونم فکرت پیش لیسا هم برو خونه پیشش "
از حرفش تعجب کرده بودم
"اومم ... ن خودش مجبورم کرد این آهنگ رو بخونم بخاطر اینکه چن بار بخاطر اینکه نخوندمش نا امیدش کردم و متن رو پیش خودم نگه داشتم چن بار هم خودش داشت میومد ک بده ب آهنگ ساز ولی نذاشتم ولی ایندفعه ویرایش کردمش و میخوام بخونم تسلیم نمیشم "
چند دقیقه سوکت کرد
" آفرین ادامه بده "
بعد از حرفش صدای پیامک اومد
My life 💛🌱🐾🕊🦋:
های نامی !
امید وارم ک کاغذ رو دور ننداخته باشی بخون و امید داشته باش ک میتونی ... .
با نتیجه و سر افرازی برگرد خونه 🫶💕
دوستت دارم ❤️
فایتینگ 🪸😁🪷
جواب لیسا رو داد و با قدرت ب سمت ضبط رفت شروع ب خوندن کرد با کمال ناباوری درست و کامل خوند دیگه وقت رفتن ب خونه بود تصمیم گرفتن همه با هم برن بیرون ک یکدفعه بارون شد ...
Lisa :
داشتم با یوجین بازی میکردم حدودن نیم ساعتی بود بارون میزد ... یکدفعه صدای زنگ تلفنم بلند شد رفتم و گوشی رو برداشتم جین بود
Lisa:
بله اوپا
Jin:
نونا نمیدونم چجوری بهت بگم ولی فن هات ب سمت نامجون حمله ور شدن بارون هم داره میباره هیچ کس نمیتونه جلوشون رو بگیره نونا الان نامجون له میشه ...
پارت ⅞
________________________________
Lisa:
تو خونه با یوجین نشسته بودیم داشتم باهاش کارتون نگاه میکردم و خوراکی میخوردم نامجون رفته بود کمپانی کار داشتش باید آهنگی ک نوشته بود رو تحویل کمپانی میداد تا چک کنن و بخونن آهنگ رو ... برنامه ک تموم شد یوجین شروع ب بازی کردن کرد و من شروع کردم ب غذا درست کردن ... غذا آماده شد یوجین گفت برم باهاش بازی کنم رفتم و باهاش شروع ب بازی کردم ...
Namjoon:
لباس پوشیدم (اسلاید ⁵استایل نامجون رو میبینید ) گوشی و آهنگی ک نوشته بودم رو برداشتم رفتم کمپانی آهنگ رو تحویل آهنگ سازمون دادم و بهم اوکی داد زنگ زد ب بچه ک بیان هنوز قضیه خاموش نشده بود ترس عجیبی از زنگ زدن بهشون داشتم بخاطر همین ب آهنگ ساز گفتم خودش بهشون زنگ زد ... وقتی رسیدن از دیدن من تعجب کردن ... سلام پر استرسی بهشون دادم و جوابی نشنیدم همون جا وایسا بودن صدای پچ پچ شون خنده دار بود
"اول تو سلام کن "
" نه از اکن کاری ک کردم خجالت میکشم اول توسلام کن "
" تو سلام کن تو بزرگ تری "
" ن بابا کوچیک ترا اول سلام میکنن "
آخر خسته شدم
" بسه دیگه فقد سلام کردم هیچ کدومتون جواب ندین عهههه "
بعد ب ترتیب از جین هیونگ شروع ب سلام دادن کردن ...
آهنگ تنظیم شد و خوندیم آهنگ رو برداشت اول اشتباه برداشت دوم اشتباه برداشت سوم اشتباه همش هم سر پارت من آخر من خودم این آهنگ رو نوشتم پس چرا انقدر اشتباه جین هیونگ اومد سمتم
" میدونم فکرت پیش لیسا هم برو خونه پیشش "
از حرفش تعجب کرده بودم
"اومم ... ن خودش مجبورم کرد این آهنگ رو بخونم بخاطر اینکه چن بار بخاطر اینکه نخوندمش نا امیدش کردم و متن رو پیش خودم نگه داشتم چن بار هم خودش داشت میومد ک بده ب آهنگ ساز ولی نذاشتم ولی ایندفعه ویرایش کردمش و میخوام بخونم تسلیم نمیشم "
چند دقیقه سوکت کرد
" آفرین ادامه بده "
بعد از حرفش صدای پیامک اومد
My life 💛🌱🐾🕊🦋:
های نامی !
امید وارم ک کاغذ رو دور ننداخته باشی بخون و امید داشته باش ک میتونی ... .
با نتیجه و سر افرازی برگرد خونه 🫶💕
دوستت دارم ❤️
فایتینگ 🪸😁🪷
جواب لیسا رو داد و با قدرت ب سمت ضبط رفت شروع ب خوندن کرد با کمال ناباوری درست و کامل خوند دیگه وقت رفتن ب خونه بود تصمیم گرفتن همه با هم برن بیرون ک یکدفعه بارون شد ...
Lisa :
داشتم با یوجین بازی میکردم حدودن نیم ساعتی بود بارون میزد ... یکدفعه صدای زنگ تلفنم بلند شد رفتم و گوشی رو برداشتم جین بود
Lisa:
بله اوپا
Jin:
نونا نمیدونم چجوری بهت بگم ولی فن هات ب سمت نامجون حمله ور شدن بارون هم داره میباره هیچ کس نمیتونه جلوشون رو بگیره نونا الان نامجون له میشه ...
۶.۸k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.