صحبت از یار نکن، صحبت اغیار بس است
صحبت از یار نکن، صحبت اغیار بس است
از غریبان تو بگو، صحبتِ از یار بس است
از دل خسته بگو، از من وابسته بگو
صحبتی جز من آشفته بیمار بس است
دل اگر رفته چرا باز نمی گردد پس؟
دل من پیش بیا، این همه اخطار بس است
آنکه دیگر ز تو دل کنده مگر باز آید؟
هی دل ساده لوحم، این همه اصرار بس است
متضرر شده ی عشق، زیان کافی نیست؟
جان معشوقه ی دل کنده ات اضرار بس است
عشق آسیمه به سر، رام نمیگردی تو؟
بستمت رام شوی، این همه افسار بس است
خسته ام، خسته اگر آه کشد می گیرد
خستگان را دل من، این همه آزار بس است
از غریبان تو بگو، صحبتِ از یار بس است
از دل خسته بگو، از من وابسته بگو
صحبتی جز من آشفته بیمار بس است
دل اگر رفته چرا باز نمی گردد پس؟
دل من پیش بیا، این همه اخطار بس است
آنکه دیگر ز تو دل کنده مگر باز آید؟
هی دل ساده لوحم، این همه اصرار بس است
متضرر شده ی عشق، زیان کافی نیست؟
جان معشوقه ی دل کنده ات اضرار بس است
عشق آسیمه به سر، رام نمیگردی تو؟
بستمت رام شوی، این همه افسار بس است
خسته ام، خسته اگر آه کشد می گیرد
خستگان را دل من، این همه آزار بس است
۲.۴k
۱۳ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.