اقیانوس من
#اقیانوس_من
#چند_پارتی
#پارت1
همه چیز از یک چت گروهی شروع شد..... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با بی حوصلگی صحفه گوشی اش را باز کرد نگاهی به برنامه اش انداخت شب بود ساعت از 8 گذشته بود وارد گپ چنلش شد پیام هایی متعدد درمورد بحثی که مستحجن بود، وارد بحث شد، دختری داشت یک دختر دیگر را وادار بع خود..کشی میکرد خیلی بی تفاوت فقط داشت چت هارا میخواند همش نگاهش به پیام های شیطنت امیز دختر تحریک کار بود از انجایی که فهمید اسم دختر تحریک به خود..کشی لیاست پیام هایی فراوان پشتیبانی از دخترک مظلوم قصه دختری ضعیف با روحیه ای لطیف لبخندی به لبش امد به دخترک قربانی حسودی میکرد چقدر همه زنده بودن اون برایشان مهم بود لیا سعی در شستشو مغزی دختر مظلوم داشت کیم فقط به انها نگاه میکرد وقتی دید کار به جاهای باریک کشیده دست بکار شد پیام اول روبه دخترک تح/ریک کار سعی کرد با منطق مسئله را حل کند ولی دختر تحری/ک کار گوشش بدهکار نبود حس بدی نسبت به این قضیه داشت دخترک قربانی بسیار مظلوم دیده میشد و هیج پناهی نداشت شاید کیم سعی داشت پشتیبان دخترک باشد وشد همه تلاشش را کرد تا بتواند دخترک را نجات دهد دلیل این کارش را نمیدانست ان شب دختر پشیمون شد از مردن و کیم خیلی خوشحال بود شاید جوانه ای در دلش رویید جوانه ی عشقی زیبا که پایانی شگفت انگیز داشت، روز به روز عشق کیم نسبت به دخترک بیشتر میشد ولی نمیتوانست غرورش را زیر پا بگذارد، همه چیز خوب بود تا شبی که بین کیم و دخترک دعوایی پیش امد بازهم همان لیا باعث تحریک دخترک مظلوم شده بود کیم خیلی سعی کرد تا بازم منصرفش کند شاید یادش رفته ولی داستان اینگونه بود ان شب به سختی گذشت منتظر ماند تا دخترک مجازی باز هم به او پیام بدهد شب چند بار بیدار شدو گوشی اش را چک کرد ولی نبود صبح شد اولین کارش سر زدن به گوشی اش شد دخترک آمده بود و ان روز کیم سردو خشن عشقش را به دخترک اعلام کرد دخترک خیلی ذوق کرد حرفای دلنشینی به کیم میزد کیم خیلی وابسته اش شده بود بازهم لیا و بازهم دیوانه بازی دخترک مظلوم رابطشان خراب شد به طور واضح کیم نابود شد قلبش از زدن منصرف شده بود هرکار میکرد دخترک راضی به دوباره برگشتن نمیشد هروز به دختر مظلوم عشقش را اعتراف میکرد ولی دخترک راضی نبود
کیم مرد روحش از بدن جدا شده صاحب قلبش دیگر اورا نمیخواست.....
#چند_پارتی
#پارت1
همه چیز از یک چت گروهی شروع شد..... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با بی حوصلگی صحفه گوشی اش را باز کرد نگاهی به برنامه اش انداخت شب بود ساعت از 8 گذشته بود وارد گپ چنلش شد پیام هایی متعدد درمورد بحثی که مستحجن بود، وارد بحث شد، دختری داشت یک دختر دیگر را وادار بع خود..کشی میکرد خیلی بی تفاوت فقط داشت چت هارا میخواند همش نگاهش به پیام های شیطنت امیز دختر تحریک کار بود از انجایی که فهمید اسم دختر تحریک به خود..کشی لیاست پیام هایی فراوان پشتیبانی از دخترک مظلوم قصه دختری ضعیف با روحیه ای لطیف لبخندی به لبش امد به دخترک قربانی حسودی میکرد چقدر همه زنده بودن اون برایشان مهم بود لیا سعی در شستشو مغزی دختر مظلوم داشت کیم فقط به انها نگاه میکرد وقتی دید کار به جاهای باریک کشیده دست بکار شد پیام اول روبه دخترک تح/ریک کار سعی کرد با منطق مسئله را حل کند ولی دختر تحری/ک کار گوشش بدهکار نبود حس بدی نسبت به این قضیه داشت دخترک قربانی بسیار مظلوم دیده میشد و هیج پناهی نداشت شاید کیم سعی داشت پشتیبان دخترک باشد وشد همه تلاشش را کرد تا بتواند دخترک را نجات دهد دلیل این کارش را نمیدانست ان شب دختر پشیمون شد از مردن و کیم خیلی خوشحال بود شاید جوانه ای در دلش رویید جوانه ی عشقی زیبا که پایانی شگفت انگیز داشت، روز به روز عشق کیم نسبت به دخترک بیشتر میشد ولی نمیتوانست غرورش را زیر پا بگذارد، همه چیز خوب بود تا شبی که بین کیم و دخترک دعوایی پیش امد بازهم همان لیا باعث تحریک دخترک مظلوم شده بود کیم خیلی سعی کرد تا بازم منصرفش کند شاید یادش رفته ولی داستان اینگونه بود ان شب به سختی گذشت منتظر ماند تا دخترک مجازی باز هم به او پیام بدهد شب چند بار بیدار شدو گوشی اش را چک کرد ولی نبود صبح شد اولین کارش سر زدن به گوشی اش شد دخترک آمده بود و ان روز کیم سردو خشن عشقش را به دخترک اعلام کرد دخترک خیلی ذوق کرد حرفای دلنشینی به کیم میزد کیم خیلی وابسته اش شده بود بازهم لیا و بازهم دیوانه بازی دخترک مظلوم رابطشان خراب شد به طور واضح کیم نابود شد قلبش از زدن منصرف شده بود هرکار میکرد دخترک راضی به دوباره برگشتن نمیشد هروز به دختر مظلوم عشقش را اعتراف میکرد ولی دخترک راضی نبود
کیم مرد روحش از بدن جدا شده صاحب قلبش دیگر اورا نمیخواست.....
۲.۶k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.