𝐛𝐢𝐭𝐭𝐞𝐫 𝐚𝐧𝐝 𝐬𝐰𝐞𝐞𝐭🍯☕️
𝐛𝐢𝐭𝐭𝐞𝐫 𝐚𝐧𝐝 𝐬𝐰𝐞𝐞𝐭🍯☕️
𝙋𝙖𝙧𝙩 20●•••
جونگکوک : باید قبول کنی
پدربزگش: چطور جرعت میکنی با پدربزرگت اینطوری حرف بزنی.؟؟
جونگکوک: پد..
ات: قول میدم
ات: از این به بعد نذارم کوچیک ترین اتفاقی براش بیفته
میدونم من آدمی هم سطح اون نیستم اما مطمئنم من همون آدمیم که غیر از شما دوتا بیشتر از همه تو دنیا عاشقشه
پ ب جونگکوک:غیر از شما دوتا ؟ مگه غیر از من کسی هس..
مامان جونگکوک: آره منم مطمئنم عزیزم
پدربزرگ : تو!! چطور جرعت میکنی
م جونگکوک: بسه دیگه پیرمرد بیا ببینم
پ ب جونگکوک: ولم کن من هیجا نمیام
م جونگکوک: بیا نباید انقدر مزاحمشون بشی!
خدافظ عزیزانم
ات ویو
م جونگکوک دست پدربزرگ جونگکوک رو کشید و برد خیلی خنده دارن😂😂
جونگکوک: ادامه ندیم ؟
ات: چیو؟
جونگکوک: این
ات سریع قبل هر کاری بلند میشه
ات: خب غذا نخوردی الان میگم غذاتو بیارن خب فعلا
جونگکوک: ک ..😂😂(میخاست بگه کجا)
رفتم براش غذا گرفتم و بهش دادم
سرمش تموم شد و مرخصش کردیم
مامانش دعوتمون کرد که بیایم خونشون اما من گفتم که باید برم پیش مامان و بابام بهشون گفتم سفر کاری دارم اما دیگه شک میکنن از این طولانی تر باشه
پس ازشون خدافظی کردم بعد کلی جر و بحث با جونگکوک ( اون میگفت من حتما میرسونمت ات میگفت نه اصلا الان مرخص شدی)
جونگکوک: با خودم برمیگردی تمام . بیا
ات: وای خدا از دستت
سوار ماشین شدیم
۱۰ دقیقه کمتر نشد رسیدیم ماشینو پارک کرد
ات: ببخشید جو
(جی کی سرشو آورد جلو و اتو بوسید اونم از اون فرانسویا😈)
ات یکی از دستای ظریفشو داخل موهای نرم جونگکوک کرده بود و اون یکی دستش روی شونه جونگکوک بود ...و جونگکوک هم کمر ات رو سمت خودش میکشید و با اون یکی دست پشت سرش رو گرفته بود و بوسه فرانسوی ۵ دقیقه
جونگکوک: مواظب خودت باش
ات: 😊
#fake #ویسگون
𝙋𝙖𝙧𝙩 20●•••
جونگکوک : باید قبول کنی
پدربزگش: چطور جرعت میکنی با پدربزرگت اینطوری حرف بزنی.؟؟
جونگکوک: پد..
ات: قول میدم
ات: از این به بعد نذارم کوچیک ترین اتفاقی براش بیفته
میدونم من آدمی هم سطح اون نیستم اما مطمئنم من همون آدمیم که غیر از شما دوتا بیشتر از همه تو دنیا عاشقشه
پ ب جونگکوک:غیر از شما دوتا ؟ مگه غیر از من کسی هس..
مامان جونگکوک: آره منم مطمئنم عزیزم
پدربزرگ : تو!! چطور جرعت میکنی
م جونگکوک: بسه دیگه پیرمرد بیا ببینم
پ ب جونگکوک: ولم کن من هیجا نمیام
م جونگکوک: بیا نباید انقدر مزاحمشون بشی!
خدافظ عزیزانم
ات ویو
م جونگکوک دست پدربزرگ جونگکوک رو کشید و برد خیلی خنده دارن😂😂
جونگکوک: ادامه ندیم ؟
ات: چیو؟
جونگکوک: این
ات سریع قبل هر کاری بلند میشه
ات: خب غذا نخوردی الان میگم غذاتو بیارن خب فعلا
جونگکوک: ک ..😂😂(میخاست بگه کجا)
رفتم براش غذا گرفتم و بهش دادم
سرمش تموم شد و مرخصش کردیم
مامانش دعوتمون کرد که بیایم خونشون اما من گفتم که باید برم پیش مامان و بابام بهشون گفتم سفر کاری دارم اما دیگه شک میکنن از این طولانی تر باشه
پس ازشون خدافظی کردم بعد کلی جر و بحث با جونگکوک ( اون میگفت من حتما میرسونمت ات میگفت نه اصلا الان مرخص شدی)
جونگکوک: با خودم برمیگردی تمام . بیا
ات: وای خدا از دستت
سوار ماشین شدیم
۱۰ دقیقه کمتر نشد رسیدیم ماشینو پارک کرد
ات: ببخشید جو
(جی کی سرشو آورد جلو و اتو بوسید اونم از اون فرانسویا😈)
ات یکی از دستای ظریفشو داخل موهای نرم جونگکوک کرده بود و اون یکی دستش روی شونه جونگکوک بود ...و جونگکوک هم کمر ات رو سمت خودش میکشید و با اون یکی دست پشت سرش رو گرفته بود و بوسه فرانسوی ۵ دقیقه
جونگکوک: مواظب خودت باش
ات: 😊
#fake #ویسگون
۵.۷k
۲۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.