رمان ماهک پارت 21
لبشو خیس کرد و گفت
+گفتم ک نمیشه خودم میبرم میارمت
_به جهنم که نمیشه ترجیح میدم پامو تو اون خراب شده نزارم تا اینکه بخوام باتو برم اونجا
رفتم توی اتاق مطالعه کتابارو باز کردم و اینبار با تمرکز هرچه بیشتر شروع به خوندن کردم و ذهنمو از هرچیزی ازاد کردم
باید این درسارو تا اخر شب تموم میکردم تا چهار صبح درسارو خوندم و چون فردا جمعه بود خیالم راحت بود کع میتونم کل روزو بخوابم
ساعت ده از خواب بیدار شدم ارش لباس بیرون تنش بود از پنجره بیرونو نگاه کردم بچها همه بودن و بخاطر وجود سهیل من نباید همراهشون میرفتم!
بروی خودم نیاوردم و حتی بخودم زحمت ندادم بگم کجا میری فقط طبق عادت همیشه م گفتم سلام اونم سری تکون داد یچیز مختصر خوردم و رفتم داخل حموم خوب موهامو شستم و پایین موهامو رنگ سبز زدم
همیشه یکی از فانتزیام این بود ک پایین موهامو رنگ سبز بزنم اما فرصتش پیش نمیومد
موهامو سشوار کشیدم و برای لخت تر شدنش اتوش کشیدم و یه پیتزا هم برا خودم سفارش دادم و خداروشکر من از نظر مالی کاملا استقلال داشتم و پول خیلی خوبی هرماه بدستم میرسید
دوباره برگشتم توی اتاق پایین موهام خیلی خوشگل شده بود، لوازم ابرومو برداشتم و اونجور که رو دست زن عمو دیده بودم شروع کردم ابروهامو فقط تمیز کردم اصلا دلم نمیخاس بدمشون دست ارایشگر تا اونم یه قیافه زنونه واسم درست کنه پس خودم انجامش دادم
تنها باری که به ابروهام دست زده بودم شب عروسیم بود... اونم زن عمو واسم برداشت من کلا تو این فازا نبودم و البته قیافمم خیلی نیازی نداشت به این جور چیزا...
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.