وانشات از Jungkook
+خواهش میکنم منو نکشید ...
اقای جعون اون..اون فقط یه سوتفاهم بوده خواهش میکنم
مرد همینطور شیشهی خورد شده از خشمش رو به گردن دخترک نزدیک تر میکرد دختر جز التماش کار دیگه ای نمیتونست انجام بده..
جعون همون چشماش رو رو هم بست و محکم فشارشون داد و فریاد زد
-اییین دختررر رو ازز عمارت بندازیین بیروون و دنبالل نیروی جدید باشین دیگه نمیخام ببینمش
افرادش دختر و گرفتن و از در عمارت به بیرون انداختنش
دختر همینطور که به زمین افتاده بود سرش رو بالا اورد بلند شده خاک لباساش رو تکون داد..
نگاهی با پوزخند به عمارت جعون انداخت،گوشیش رو از جیبش دراورد و به افرادش پیغام داد..
:«عملیات شروع شد،اماده جنگ واقعی باشیید..
مکثی کرد و گفت
+این تازه شروعشه
با قدم های بلندش از اون منطقه دور شد و با ماشینی دنبالش اومدن..با دسترسی داشتن به اطلاعات بزرگترین بند مافیا شاید راحت تر میتونست برنامه هاشونو بهم بریزه..
لبتابش رو براش اوردن ایمیلی برای افرادش فرستاد
[start]
شروع کنید
4ساعت از شروع عملیات گذشت و اون با لبخند موفقیت امیزش منتظر تماس از گوشیش بود
تمام برنامه های تکنولوژی جعون جونگ کوک رو هک کرده بود و اون ها از کار افتاد ه بودن.
+ 1..2..3..4..یعسس
منتظر زنگت بودم جعون
اون با دیدن زنگ خوردن گوشیش اون رو برمیداره جواب میده
+های جعونی
با صدای بلند و پر از خشمی میگه
-معلوووممم هسسس چههه غلطیی دارییی میکنییی
+عا..بنظر خشمگین میای ...چیزی شده عزیزم؟!
-خفههه شووو دخترهههیی ...اهههه
+عاو بزا کاملش کنم
باهوش؟!..جذاب؟..اهه کلمه کم میارم جعونی
-چرا نکشمت؟تو نباید زنده بمونی
ا٫ت جدی میشه و با لحن خیلی اروم میگه
+برات ارزوی موفقیت میکنم..اقای جعون جونگ کوک
اونا رو از کار انداختم برنامه هات بهم ریخت..حقت بود.
ولی کمکتم کردم،بهتره حواست به دور و بریات باشه..
اونی بغلت ایستاده میخاس تو رایانه نفوذ کنه...
بگذریم ..فعلا تا دیدار دوباره جعون
✓ #madi ~ #jungkook ~ #BTS ~ #Oneshot ❜
⊸ @army_bts_ot7
اقای جعون اون..اون فقط یه سوتفاهم بوده خواهش میکنم
مرد همینطور شیشهی خورد شده از خشمش رو به گردن دخترک نزدیک تر میکرد دختر جز التماش کار دیگه ای نمیتونست انجام بده..
جعون همون چشماش رو رو هم بست و محکم فشارشون داد و فریاد زد
-اییین دختررر رو ازز عمارت بندازیین بیروون و دنبالل نیروی جدید باشین دیگه نمیخام ببینمش
افرادش دختر و گرفتن و از در عمارت به بیرون انداختنش
دختر همینطور که به زمین افتاده بود سرش رو بالا اورد بلند شده خاک لباساش رو تکون داد..
نگاهی با پوزخند به عمارت جعون انداخت،گوشیش رو از جیبش دراورد و به افرادش پیغام داد..
:«عملیات شروع شد،اماده جنگ واقعی باشیید..
مکثی کرد و گفت
+این تازه شروعشه
با قدم های بلندش از اون منطقه دور شد و با ماشینی دنبالش اومدن..با دسترسی داشتن به اطلاعات بزرگترین بند مافیا شاید راحت تر میتونست برنامه هاشونو بهم بریزه..
لبتابش رو براش اوردن ایمیلی برای افرادش فرستاد
[start]
شروع کنید
4ساعت از شروع عملیات گذشت و اون با لبخند موفقیت امیزش منتظر تماس از گوشیش بود
تمام برنامه های تکنولوژی جعون جونگ کوک رو هک کرده بود و اون ها از کار افتاد ه بودن.
+ 1..2..3..4..یعسس
منتظر زنگت بودم جعون
اون با دیدن زنگ خوردن گوشیش اون رو برمیداره جواب میده
+های جعونی
با صدای بلند و پر از خشمی میگه
-معلوووممم هسسس چههه غلطیی دارییی میکنییی
+عا..بنظر خشمگین میای ...چیزی شده عزیزم؟!
-خفههه شووو دخترهههیی ...اهههه
+عاو بزا کاملش کنم
باهوش؟!..جذاب؟..اهه کلمه کم میارم جعونی
-چرا نکشمت؟تو نباید زنده بمونی
ا٫ت جدی میشه و با لحن خیلی اروم میگه
+برات ارزوی موفقیت میکنم..اقای جعون جونگ کوک
اونا رو از کار انداختم برنامه هات بهم ریخت..حقت بود.
ولی کمکتم کردم،بهتره حواست به دور و بریات باشه..
اونی بغلت ایستاده میخاس تو رایانه نفوذ کنه...
بگذریم ..فعلا تا دیدار دوباره جعون
✓ #madi ~ #jungkook ~ #BTS ~ #Oneshot ❜
⊸ @army_bts_ot7
۲۱.۰k
۱۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.