پارتکما

⭐‌پارت۵۵/کما⭐‌
تهیونگ:از دست تو یروز هم نمیتونم استراحت کنم پاشو حاضر شو بریم
آت:اوک
...
+من یه شومیز با یه دامن سیاه و یه کراوات سیاه پوشیدم و موهامو باز گذاشتم .بعد از یه میکاپ لایت اومدم بیرون.
تهیونگ نشسته بود رو کاناپه انگار منتظر بود
تهیونگ:بالاخره اومدی؟
آت:به من چه تو امروز لباس ساده پوشیدی همیشه که تیپ میزنی همزمان میایم از اتاق بیرون.
+استایل لش زده بود .یه تیشرت سیاه گشاد با یه شلوار بگ . اگه بخوام با جزئیات توصیف کنم به موهاش دست نزده بود و یه عینک آفتابی زده بود با یه گردنبند ساده که بسته بود حتی ساعت لوکسشم نبسته بود به جای اون یه ساعت مشکی اسپورت بسته بود با یه دستبند.
اون موقع متوجه عطرش شدم که اومد سمتم و بغلم کرد .قدم ازش کوتاه تر بود واسه همین سرمو تکیه دادم به قفسه سینش.بنظر میومد یکی تو بغل این گول بیابونی که واقعا هم اندازه گوله راحتم.
آت:تهیونگ چیکار می‌کنی دیر شد
تهیونگ: بزار یکم همین طوری بمونیم آروم بشم
+از اینکه تو بغل من راحته خیلی خر ذوق شدم ولی خب دیر مسچیشد اگه از آغوش گرم و نرمش دل نمیکندم.
آت:دیر شد بیا بریم تو ماشین بغلت میکنم.
تهیونگ:مگه قرار نیست من بیرونم چطوری بغلم میکنی؟
آت:شوفر کدید اومده اون یکی وضعیتش خیلی خرابه با اون تصادفی که اون کرد فک نکنم سر پا بشه
تهیونگ:اوکی بیا بریم
+دستم و گرفت چند قدم جلوتر از من به راه افتاد و منم اردک نما با دستم که توسطش کشیده میشد پشت سرش راه افتاد.
شوفر از ماشین پیاده شد حس کردم با دیدن ما دوتا که دستای همو گرفتیم تعجب کرد ولی جرئت نداشت یه کلمه اضافی حرف بزنه یا فضولی کنه.در عقب رو باز کرد و منتظر شد وبشینیم که صدای تهیونگ منو متوجه خودش کرد.
تهیونگ:با ماشین من میریم نه با این
شوفر:بله قربان .دوست دارین با کدوم ماشینتون بریم؟
+جواب داد:
تهیونگ:با رویزلرزو
شوفر:چند لحظه منتظر بمونین الان از پارکینگ میارمش
+وقتی رفت آروم زمزمه کردم
آت:مجبوری ماشینای گرون قیمتت رو به رخ بکشی؟
تهیونگ:پیشی دوست نداره یکم جلب توجه کنیم؟
+پیشی؟لقب جدیده؟
آت:چرا باید جلب توجه کنیم؟
تهیونگ:واسه چی این همه پول دادم بهشون
آت:دیوونه ای دیگه دیوونه
_بجای اینکه ناراحت شم حتی خوشحال تر هم شدم از حرفش،نه از حرفش،از لحن و منظورش خوشحال شدم ولی اگه هر کسی به غیر از جونگ کوک و آت و خانوادم میبود فقط یه گلوله کافی بود که بفرستمش اون یکی دنیا.
تهیونگ:باشه پیشی اصلا من دیوونم اره دیوونم،دیوونه ی توو
+از حرفش خیلی تعجب کردم زل زدم به صورتش که صدای شوفر منو به خودم آورد
شوفر:خانم؟اقا ؟لطفا بشینین تو ماشین
+بازم در عقب رو باز کرد و منتظر شد که هر دو نشستیم و بعد دروبست و خودشم نشست.
شوفر:تشریف میبرید شرکت؟
آت:بله ممنون
نظر؟
دیدگاه ها (۶)

⭐‌پارت۵۶/کما⭐‌+توی راه اینقدر غرق آهنگ بودم که حتی نفهمیدم ر...

⭐‌پارت۵۷/کما⭐‌+پخش زمین بود و با یه دستش صورتشو گرفته بود و ...

⭐‌پارت۵۴/کما⭐‌ویو بابا:از پله های که وسط خونه بود و مارپیچی ...

⭐‌پارت۵۳/کما⭐‌ باورم نمیشه اونقدر سر این موضوع گیر داده حالا...

میکنه و میگه تهیونگ: بیبی داری عصبیم میکنی خونه من نه خونمون...

وقتی نازایی

عشق مافیایی ۴p

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط