خوبم

خوبم ؛
به خوبیِ شکلات های تلخ و شیرین و خوش رنگی که روی میز ریخته ام و می خواهم همه را توی دهانم بریزم و به اندازه ی تمام روزهایی که به فکر سلامتی ام بودم ؛ به فکر سلامتی ام نباشم !
خوبم ؛
به خوبیِ حالِ سیگاری که لب نمی زنم ، و دود می شود ،
به خوبیِ چایی که نمی خورم ، و سرد می شود ،
به خوبیِ پرده ای که نمی کشم ، روزی که نمی بینم و شبی که چند روزی هست تمام نمی شود !
لم داده ام همین گوشه ی اتاق و به گل های گندیده ی سیپروس نگاه می کنم که تا خرخره در آب های راکد و بی هوا ، غرق اند و مشغول اند به مردن !
که چند روزی بود از فضای تُنگ ، خسته بودند ، این را از پچ پچ های غمگین شبانه شان فهمیدم . دلشان خاک می خواست ، و گلدان کوچکی برای زیستن !
اما خودشان را به بیخیالی زدند و در کمال تظاهر ، ناگهان برگ هایشان زرد شد و ساقه هایشان پوسید . دارم نفس های آخرشان را می شنوم ، دارم جان کندنشان را می بینم !
هرچند که تا همین دیروز ، شاد و سرزنده فضای تنگ را پر کرده بودند و انگار نه انگار که اوضاعشان خوب نیست ! داشتند سعی می کردند حالشان خوب باشد ...
گل های ساده ی سیپروس ، نفهمیده بودند ؛ که تو هرچقدر هم که مقاوم و قوی باشی ؛ شرایط که بد باشد ، از درون می پوسی ...
گاهی باید به جای لبخند و تظاهر به حالی خوب ، بلند شوی و شرایط را عوض کنی .
همیشه با تظاهر به شادی و خوب بودن ،
همه چیز درست نمی شود !

#نرگس_صرافیان_طوفان
#عاشقانه #خاص
دیدگاه ها (۶)

سفر بخیر اسفند! کوله بارت را بستی؟ چیزی را فراموش نکرده باشی...

در این روزهای آخر سال آنقدر دلتنگ می‌شومکه دیگر جانش را ندار...

سال، دارد تمام می‌شود،دارم فکر می‌کنم؛به روزهایی که رفت، به ...

اسفندخواهش پسر بچه ای ست وسط پیاده رو که: "ماهی قرمز می خواه...

گاهی آدم ها بیصدا از زندگی مان میروند... نه قهر میکنند، نه خ...

یه مشت کاغذ تا شده گرفت‌ جلوی صورتم و گفت انتخاب کن. یه لبخن...

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط