پارت یک
پارت یک
ویو جونگکوک
یه نفر تو کمپانی هست به اسم ات
امروز منو ات باهم اجرا داشتیم
بعد اجرامون فهمیدم که عاشقش شدم
صدای خوبی داشت حرکات بدنش موقع رقص
واقعا عالی بود
چند روز از اجرامون میگذره
امروز ات یه اجرای تک نفری داشت
سه تا پسر هم باهاش بودن که با ات میرقصیدن
خیلی اعصابم خورد شوده بود
تو قسمتی از اجراشون
اون سه تا پسر به بدن ات دست میزدن
دیگه نتونستم تحمل کنم
اونجا رو ترک کردم و رفتم تو اتاق ات
منتظرش بودم
چند ساعت بعد
ویو ات
اجرام تموم شده بود رفتم تو اتاقم
که یکم استراحت کنم
در اتاق رو بستم که جونگکوک رو دیدم
خیلی عصبانی بود واقعا ترسیدم
جونگکوک از جاش بلند شد و امد طرفم
یه قدم رفتم عقب که خوردم به دیوار
جونگکوک بهم نزدیک شد و یه طرفم دستشو
گذاشت رو دیوار
جونگکوک: میدونی ات الان خیلی عصبیم
ات: چ. چرا... ترس....
جونگکوک: چون اون سه تا عوضی تو اجراع
بدنت رو لمس کردن
ات: ا. این قسمتی از اجرا بود
جونگکوک: ات فکر کنم نمیدونی که من بهت حس دارم
ات: نمیفهمم
جونگکوک: یعنی واقعا از رفتارام نفهمیدی که دوست دارم... به ات نزدیک تر میشه.....
ات: جونگکوک لطفا یکم فاصله بگیر لطفا
جونگکوک: ات به هر پسری نزدیک بشی من میدونم با تو.... و بعد اونجا رو ترک میکنه و میره تو خونش......
ات هم میره خونه
و وقتی که میره خونه همش اون لحظه ای که
جونگکوک باهاش حرف میزد تو ذهنشه
اون کلمات صورتش نگاهاش همه چی
تصمیم میگیره که بره دوش بگیره تا حالش بهتر بشه
ویو فردا تو کمپانی
اعضا کنار هم نشسته بودن و ات دقیقا طرف مقابلش نشسته بود با یه لباس کوتاه
که باعث عصبانیت جونگکوک شده بود
بعد چند دقیقه یکی از اون سه تا پسر میان کنار ات میشینن و شروع میکنن به حرف زدن با ات
خیلی بهش نزدیک نشسته بود
جونگ هو : ات اون اجرامون خیلی خوب بود.... خنده...
ات: اره فقط وقتی که این حرکت رو انجام دادی
جونگ هو: اره خیلی خب ادامو در اوردی... خنده...
جونگکوک تا الان داشت با عصبانیت بهشون نگاه میکرد که یه دفعه جونگ هو دستشو روی رون پای ات گذاشت ( جونگ هو جان قبر خودتو کندی 😂)
جونگکوک شروع کرد به ات پیام دادن
جونگکوک: ات بهش بگو دستشو بر داره تا دستاشو نشکوندم
ات: جونگکوک تو شماره منو از کجا گیر اوردی
جونگکوک: شماره اموالم رو نباید داشته باشم
ات: جونگکوک من اموالت نیستم
جونگکوک: چرا هستی حالا به اون بگو دستشو بر داره تا نکشتمش
ات: به تو چه
بعد ات گوشی رو میزاره کنار و به حرفای جونگ هو گوش میده
جونگکوک بلند میشه و به ات میگه که بیاد کارش داره و اون دو نفر از کمپانی خارج میشن
جونگکوک ات رو یه جایی میبره که کسی اونجا نباشه و ات رو به یه دیوار میچسبونه
جونگکوک: خوشت میاد بهت دست میزنن اره
ات: جونگکوک ولم کن میخوام برم
ات میخواست بره که جونگکوک ات رو میگیره
و کاملا بدنشو بهش میچسبونه
ات: جونگکوک داری چیکار میکنی ازم فاصله بگیر
جونگکوک: چیه میترسی تحریک بشی
ات: من...
جونگکوک شروع میکنه به مکیدن لبای قرمز ات و نزاشت ات حرفشو کامل بزنه و دستشو روی رون باهای ات میزاره و به خاطره اینکه ات همکاری نمیکرد خیلی عصبانی میشه
با همون دستش رون پای ات رو بالا میاره
و د. ی. کشو میچسبونه به پو. صی. ن ات
و ات فقط تو ذهنش به پو. صینش التماس میکرد به تح. ریک نشه چون جونگکوک خیلی خب کارشو انجام میداد بعد جونگکوک لباشو از روی لبای ات بر میداره
جونگکوک: ات اگه همکاری نکنی میرن اون پسره رو میکشم
ات: یعنی میخوای قاتل بشی دیوونه شدی
جونگکوک: اره دیوونه شدم اما دیوونه تو
حالا منو ببوس
ات شروع میکنه بو بوسیدن جونگکوک و جونگکوک هنوزم تو تمون حالت بود که باعث شد ات تحر. یک بشه و بدنش لرزید و جونگکوک متوجه میشه که ات تحر. یک شده
جونگکوک: نظرت چیه بقیه رو تو خونه من انجام بدیم
ویو جونگکوک
یه نفر تو کمپانی هست به اسم ات
امروز منو ات باهم اجرا داشتیم
بعد اجرامون فهمیدم که عاشقش شدم
صدای خوبی داشت حرکات بدنش موقع رقص
واقعا عالی بود
چند روز از اجرامون میگذره
امروز ات یه اجرای تک نفری داشت
سه تا پسر هم باهاش بودن که با ات میرقصیدن
خیلی اعصابم خورد شوده بود
تو قسمتی از اجراشون
اون سه تا پسر به بدن ات دست میزدن
دیگه نتونستم تحمل کنم
اونجا رو ترک کردم و رفتم تو اتاق ات
منتظرش بودم
چند ساعت بعد
ویو ات
اجرام تموم شده بود رفتم تو اتاقم
که یکم استراحت کنم
در اتاق رو بستم که جونگکوک رو دیدم
خیلی عصبانی بود واقعا ترسیدم
جونگکوک از جاش بلند شد و امد طرفم
یه قدم رفتم عقب که خوردم به دیوار
جونگکوک بهم نزدیک شد و یه طرفم دستشو
گذاشت رو دیوار
جونگکوک: میدونی ات الان خیلی عصبیم
ات: چ. چرا... ترس....
جونگکوک: چون اون سه تا عوضی تو اجراع
بدنت رو لمس کردن
ات: ا. این قسمتی از اجرا بود
جونگکوک: ات فکر کنم نمیدونی که من بهت حس دارم
ات: نمیفهمم
جونگکوک: یعنی واقعا از رفتارام نفهمیدی که دوست دارم... به ات نزدیک تر میشه.....
ات: جونگکوک لطفا یکم فاصله بگیر لطفا
جونگکوک: ات به هر پسری نزدیک بشی من میدونم با تو.... و بعد اونجا رو ترک میکنه و میره تو خونش......
ات هم میره خونه
و وقتی که میره خونه همش اون لحظه ای که
جونگکوک باهاش حرف میزد تو ذهنشه
اون کلمات صورتش نگاهاش همه چی
تصمیم میگیره که بره دوش بگیره تا حالش بهتر بشه
ویو فردا تو کمپانی
اعضا کنار هم نشسته بودن و ات دقیقا طرف مقابلش نشسته بود با یه لباس کوتاه
که باعث عصبانیت جونگکوک شده بود
بعد چند دقیقه یکی از اون سه تا پسر میان کنار ات میشینن و شروع میکنن به حرف زدن با ات
خیلی بهش نزدیک نشسته بود
جونگ هو : ات اون اجرامون خیلی خوب بود.... خنده...
ات: اره فقط وقتی که این حرکت رو انجام دادی
جونگ هو: اره خیلی خب ادامو در اوردی... خنده...
جونگکوک تا الان داشت با عصبانیت بهشون نگاه میکرد که یه دفعه جونگ هو دستشو روی رون پای ات گذاشت ( جونگ هو جان قبر خودتو کندی 😂)
جونگکوک شروع کرد به ات پیام دادن
جونگکوک: ات بهش بگو دستشو بر داره تا دستاشو نشکوندم
ات: جونگکوک تو شماره منو از کجا گیر اوردی
جونگکوک: شماره اموالم رو نباید داشته باشم
ات: جونگکوک من اموالت نیستم
جونگکوک: چرا هستی حالا به اون بگو دستشو بر داره تا نکشتمش
ات: به تو چه
بعد ات گوشی رو میزاره کنار و به حرفای جونگ هو گوش میده
جونگکوک بلند میشه و به ات میگه که بیاد کارش داره و اون دو نفر از کمپانی خارج میشن
جونگکوک ات رو یه جایی میبره که کسی اونجا نباشه و ات رو به یه دیوار میچسبونه
جونگکوک: خوشت میاد بهت دست میزنن اره
ات: جونگکوک ولم کن میخوام برم
ات میخواست بره که جونگکوک ات رو میگیره
و کاملا بدنشو بهش میچسبونه
ات: جونگکوک داری چیکار میکنی ازم فاصله بگیر
جونگکوک: چیه میترسی تحریک بشی
ات: من...
جونگکوک شروع میکنه به مکیدن لبای قرمز ات و نزاشت ات حرفشو کامل بزنه و دستشو روی رون باهای ات میزاره و به خاطره اینکه ات همکاری نمیکرد خیلی عصبانی میشه
با همون دستش رون پای ات رو بالا میاره
و د. ی. کشو میچسبونه به پو. صی. ن ات
و ات فقط تو ذهنش به پو. صینش التماس میکرد به تح. ریک نشه چون جونگکوک خیلی خب کارشو انجام میداد بعد جونگکوک لباشو از روی لبای ات بر میداره
جونگکوک: ات اگه همکاری نکنی میرن اون پسره رو میکشم
ات: یعنی میخوای قاتل بشی دیوونه شدی
جونگکوک: اره دیوونه شدم اما دیوونه تو
حالا منو ببوس
ات شروع میکنه بو بوسیدن جونگکوک و جونگکوک هنوزم تو تمون حالت بود که باعث شد ات تحر. یک بشه و بدنش لرزید و جونگکوک متوجه میشه که ات تحر. یک شده
جونگکوک: نظرت چیه بقیه رو تو خونه من انجام بدیم
- ۷.۰k
- ۰۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط