(استاد جذاب من) پارت چهارم
(استاد جذاب من) پارت چهارم
اون عشق و عزیز کسی نیست
(از زبان جیمین)
او فقط عشق و عزیز منه (اینو تو دلش گفتا)
و گفت بچه ها برین سوار اتوبوس شین
(از زبان ا.ت)
جیمین داشت همه رو میگفت کجا بشینن منو نگفت رفتم بهش گفتم استاد کجا بشینم گفت جاتو پیش بچه ها نیست بچه ها گفتن فقط یه جا است که اون جا پیش چان و من نمیخواستم برم که جیمین گفت ساکت و گفت بیا پیش خودم بشین رفتم پیشش نشستم احساس میکردم استاد بهم علاقه داره و رسیدیم و رفتم نزدیک استاد و بهش گفتم بهم علاقه داری جیمین گفت آره دوست دارم اصلا عاشقتم میخوام تورو ماله خودم کنم منم که اینو شنیدم فقط وایسادم و چیزی نگفتم خشکم زده بود که یونا اومد و گفت استاد چی گفت بهت که اینجوری شدی گفتمش هیچی همین جوری و رفتیم و کمی عکس گرفتیم و بهمون خوش گذشت هرکی یه چادر زده بود برای خودش منم زدم و خوابیدم صبح شد که فکر کردم یکی پیشمه گفتم شاید یونا خواستم برگردم بغلش کنم دیدم جیمین گفتم تو اینجا چیکار میکنی گفت اومدم جوابتو بدونم میای با هم قرار بزاری منم بهش گفتم نمدونم و ببخشید نه چون تو فقط استادمی و جیمین اومد نزدیک و لبشو گذاشت رولبم و من هم با پا زدم تو شکمش و گفتم چیکار میکنی گفت هر چی گفتم گوش میدی و تو قبول نکردی که با هم باشیم ولی من هنوز دوست دارم پس میدزدمت و اگر میخوای ندزدمت دوسم داشته باش گفتم نمیتونم اخه استادمی گفت دیگه به من نگو استاد بگو ددی گفتمش چرا دوباره اومد لبشو گذاشت رو لبم و گاز گرفت و یکی زد تو گوشم گفت بخاطر همین اگه نگفتی بیشتر صدمه میبینی و دوباره اومد جلو گفتمش میشه بس کنی ددی گفت آفرین ولی اومد جلو دوباره و لبشو خواست بذار رو لبم که یونا گفت ا.ت بیدار شدی من بهش گفتم آره الان میام دارم لباس عوض میکنم و جیمین و گفتم استاد گفت چی گفتم ببخشید ددی میشه من اول برم و تو و بعد بیای گفت باشه عشقم و رفتم بیرون خیلی استرس داشتم
اون عشق و عزیز کسی نیست
(از زبان جیمین)
او فقط عشق و عزیز منه (اینو تو دلش گفتا)
و گفت بچه ها برین سوار اتوبوس شین
(از زبان ا.ت)
جیمین داشت همه رو میگفت کجا بشینن منو نگفت رفتم بهش گفتم استاد کجا بشینم گفت جاتو پیش بچه ها نیست بچه ها گفتن فقط یه جا است که اون جا پیش چان و من نمیخواستم برم که جیمین گفت ساکت و گفت بیا پیش خودم بشین رفتم پیشش نشستم احساس میکردم استاد بهم علاقه داره و رسیدیم و رفتم نزدیک استاد و بهش گفتم بهم علاقه داری جیمین گفت آره دوست دارم اصلا عاشقتم میخوام تورو ماله خودم کنم منم که اینو شنیدم فقط وایسادم و چیزی نگفتم خشکم زده بود که یونا اومد و گفت استاد چی گفت بهت که اینجوری شدی گفتمش هیچی همین جوری و رفتیم و کمی عکس گرفتیم و بهمون خوش گذشت هرکی یه چادر زده بود برای خودش منم زدم و خوابیدم صبح شد که فکر کردم یکی پیشمه گفتم شاید یونا خواستم برگردم بغلش کنم دیدم جیمین گفتم تو اینجا چیکار میکنی گفت اومدم جوابتو بدونم میای با هم قرار بزاری منم بهش گفتم نمدونم و ببخشید نه چون تو فقط استادمی و جیمین اومد نزدیک و لبشو گذاشت رولبم و من هم با پا زدم تو شکمش و گفتم چیکار میکنی گفت هر چی گفتم گوش میدی و تو قبول نکردی که با هم باشیم ولی من هنوز دوست دارم پس میدزدمت و اگر میخوای ندزدمت دوسم داشته باش گفتم نمیتونم اخه استادمی گفت دیگه به من نگو استاد بگو ددی گفتمش چرا دوباره اومد لبشو گذاشت رو لبم و گاز گرفت و یکی زد تو گوشم گفت بخاطر همین اگه نگفتی بیشتر صدمه میبینی و دوباره اومد جلو گفتمش میشه بس کنی ددی گفت آفرین ولی اومد جلو دوباره و لبشو خواست بذار رو لبم که یونا گفت ا.ت بیدار شدی من بهش گفتم آره الان میام دارم لباس عوض میکنم و جیمین و گفتم استاد گفت چی گفتم ببخشید ددی میشه من اول برم و تو و بعد بیای گفت باشه عشقم و رفتم بیرون خیلی استرس داشتم
۱۱.۷k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.