فیک پلیر پارت 2
فیک پلیر پارت 2
"Palyer"
بچه ها راستی فیک شوگا همین پلیر کاملا اسمات و غیر قابل پیش بینیه:)
توپ و از دستش گرفتم و ب سمت حلقه ی انور زمین انداختم ک راست رفت داخلش برگشتم همینجود متعجب بهم نگاه کرد و گفت
شوگا:تو همون دختر شماره یک بستکتبالی
ا/ت:اوه چ خوب شناختی ولی....
شوگا:اوم خب واسه رفتارم اح خب معذرت میخوام
ا/ت:میخواستم بگم با اینک شتناختی ولی رسمی نباش منم یکی مثل شمام با دیدن شماعه ک منم خیلی ب بازی دقت و اهمیت کردم ک الان اینجام خب....میشه بازی کنم؟!
شوگا:اگ مثل مایی و دوست داری باهات معمولی رفتار شه نه نمیشه تو ی دختری....
حرفش و نصف زد و ب بقیه ک داشتن ب حرفای ما گوش میدادن نگاه کرد و گفت
شوگا:برید پنج ب پنج بازی کنید تا بیام سررریع
اخ چ دادی زد اونا رفتن و گفتم
ا/ت:ادامه بدی من ی دخترم مشکلش چیه؟!
شوگا:اگ ی پسری هوس باز باشه چی
ا/ت:چیزیم نمیشه
شوگا:ی سوال چرا درباره ط احساس مسئولیت میکنم اخه هر کار کنی نمیزارم بازی کنی
ا/ت:چمیدونم حتما حس داری
خیلی عجیب بهم نگاه کرد و گفت
شوگا:دختره ی پرو همین الان من و معشوقه ی خودت نامیدی
ا/ت:ها چی نامیدم پسره چندش چرا اینجوری هستی رو مردم چش داری
نمیدونم چرا اینجوری رفتار میکرد
ی دفعه خندید و گفت
شوگا:دختر ب هیزی تو ندیدم نکنه هرزه ای چیزی هستی
تنها کلمه ای ک ب معنای واقعی ازش متنفرم هرزس
بخاطر ی کاری ک مادرم نکرده هرزه بهش گفتن و تهمت زدن و باعث شد بخاطر کلمه هرز چندین سال خونه نشین بشه و ی دیوونه خطاب شه اخر بمیره
با مرور این خاطرات قطره ی اشکی از چشم پایین اومد و همیچز و تار میدیدم ک شوگا گفت
شوگا:چیه چرا گریه میکنی ها .
جواب ندادم و با دو سریع از اونجا اومدم بیرون و وارد خیابون تاریک سئول شدم و گریه کردن و شروع کردم کسی اونجا نبود داد زد
ا/ت:ازت متنفرم شوگا
ی نیشخند زدم و زیر لب زمزمه کردم
ا/ت:شوگا،بهت نشون میدم هرزه واقعی کیه اگ هرزه بهم گفتی و ننگ دروغ زدی ببین ی هرزه ی واقعی میشم و پشیمونت میکنم
من ک زندگیم همینجوری تباهه پس ی بچه داشته باشم ازت و ماییه عذابت بشم بد نیست ک من ک میدونم شماها بعد بسکتبال بازی کردن توی بار میچرخید 😏
حالا اینبار حساب کار دست میاد میخام دروغ تو ب واقعیت تبدیل کنم شوگا
"Palyer"
بچه ها راستی فیک شوگا همین پلیر کاملا اسمات و غیر قابل پیش بینیه:)
توپ و از دستش گرفتم و ب سمت حلقه ی انور زمین انداختم ک راست رفت داخلش برگشتم همینجود متعجب بهم نگاه کرد و گفت
شوگا:تو همون دختر شماره یک بستکتبالی
ا/ت:اوه چ خوب شناختی ولی....
شوگا:اوم خب واسه رفتارم اح خب معذرت میخوام
ا/ت:میخواستم بگم با اینک شتناختی ولی رسمی نباش منم یکی مثل شمام با دیدن شماعه ک منم خیلی ب بازی دقت و اهمیت کردم ک الان اینجام خب....میشه بازی کنم؟!
شوگا:اگ مثل مایی و دوست داری باهات معمولی رفتار شه نه نمیشه تو ی دختری....
حرفش و نصف زد و ب بقیه ک داشتن ب حرفای ما گوش میدادن نگاه کرد و گفت
شوگا:برید پنج ب پنج بازی کنید تا بیام سررریع
اخ چ دادی زد اونا رفتن و گفتم
ا/ت:ادامه بدی من ی دخترم مشکلش چیه؟!
شوگا:اگ ی پسری هوس باز باشه چی
ا/ت:چیزیم نمیشه
شوگا:ی سوال چرا درباره ط احساس مسئولیت میکنم اخه هر کار کنی نمیزارم بازی کنی
ا/ت:چمیدونم حتما حس داری
خیلی عجیب بهم نگاه کرد و گفت
شوگا:دختره ی پرو همین الان من و معشوقه ی خودت نامیدی
ا/ت:ها چی نامیدم پسره چندش چرا اینجوری هستی رو مردم چش داری
نمیدونم چرا اینجوری رفتار میکرد
ی دفعه خندید و گفت
شوگا:دختر ب هیزی تو ندیدم نکنه هرزه ای چیزی هستی
تنها کلمه ای ک ب معنای واقعی ازش متنفرم هرزس
بخاطر ی کاری ک مادرم نکرده هرزه بهش گفتن و تهمت زدن و باعث شد بخاطر کلمه هرز چندین سال خونه نشین بشه و ی دیوونه خطاب شه اخر بمیره
با مرور این خاطرات قطره ی اشکی از چشم پایین اومد و همیچز و تار میدیدم ک شوگا گفت
شوگا:چیه چرا گریه میکنی ها .
جواب ندادم و با دو سریع از اونجا اومدم بیرون و وارد خیابون تاریک سئول شدم و گریه کردن و شروع کردم کسی اونجا نبود داد زد
ا/ت:ازت متنفرم شوگا
ی نیشخند زدم و زیر لب زمزمه کردم
ا/ت:شوگا،بهت نشون میدم هرزه واقعی کیه اگ هرزه بهم گفتی و ننگ دروغ زدی ببین ی هرزه ی واقعی میشم و پشیمونت میکنم
من ک زندگیم همینجوری تباهه پس ی بچه داشته باشم ازت و ماییه عذابت بشم بد نیست ک من ک میدونم شماها بعد بسکتبال بازی کردن توی بار میچرخید 😏
حالا اینبار حساب کار دست میاد میخام دروغ تو ب واقعیت تبدیل کنم شوگا
۶۷.۹k
۱۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.