توی اون خیابون داشتم رد میشدم

توی اون خیابون داشتَم رَد میشُدَم
یادِه خاطِرِه هام اُفتادَم
رَفتَم خونِه
دو تا مُسَکِن خُوردَم
نِشَستَم رو مُبل یِه فِنجون قَهوِه خُوردَم
یِه فیلم نِگاه کَردَم
رَفتَم خوابیدَم
فِکر کَردِه بِدونِ اون نِمیتونَم زِندِگی کُنَم
🌙💙😂🙂

#ماهِ‌آبی
دیدگاه ها (۳)

وَلی مَن خوبی هاتُو فَراموش کَردَمچون با رَفتَنِت هَمَشو خَر...

🙂😂

تُوی جَنگَل بودَمهَوا تاریک شُدگُم شُدمنِشَستم شروع کَردَم ب...

رمان

نفرین شیرین. پارت 1

قهوه تلخپارت ۳٠ویو چویا تازه فهمیدم که چه گندی زدم خیلی نارا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط