فرار از سایه ها p3

#درخواستی
#فیلیکس
#چند_پارتی

//به ا/ت نزدیک تر شد که دیگه ا/ت راه فراری نداشت و به دیوار برخورد کرد ...که یهو در سکشته شد و فیلیکس وارد شد.//

ویو فیلیکس =
سریع به سمت ا/ت رفتم و سانگ وو رو کشیدم کنار و تا میخورد زدمش ...بعد از اینکه بیهوش شد از روش پا شدم و به ا/ت نگاه کردم ..با یه نیم تنه و شرتک بود ...همه جاش زخمی بود ...
ا/ت = //از ترس پاهام شل شد و افتادم زمین //
فیلیکس=عزیزم حالت خوبه ...اسیبی بهت زد اون عوضی...
ا/ت = // سرشو به نشونه ی نه تکون داد//
فیلیکس = نترس عزیزم نترس ...من اینجام ..اون دیگه هیچ کاری نمیتونه بکنه باهات قشنگم...وسایل مهمتو تو یه ساک جمع کن با هم از اینجا میریم ..
ویو فیلیکس=
سریع یکی از لباس هاشو براش اوردم تا بپوشه..بعد کمکش کردم ساکشو جمع کنه و بعد با هم از خونه خارج شدیم ...تصمیم گرفتم ببرمش خونه ی خودم ...وقتی رسیدیم ...برید استایل بغلش کردم و بردمش داخل خونه و گذاشتمش روی مبل...و روبه رو نشستم... جفتمون شدید بغض کرده بودیم ...
فیلیکس= نگاهم کن ...
ا/ت = //به فیلیکس نگاه یکنه//
فیلیکس= چرا بهم نگفتی کتکت زده...
ا/ت =اون گفت اگه بهت بگم به تو اسیب میزنه...من نمیخوام تو اسیب ببینی...//گریه میکنه//
فیلیکس= هیسسس..باشه باشه ..همه چی تموم شد عزیزم....فردا میریم استرالیا ..همه چی رو از اول درست میکنیم ..انگار که گذشته ای وجود نداشته ...با هم از این سایه های سیاه زندگی فرار میکنیم ...
ا/ت = ب...باشه ...
فیلیکس= //اشک های ا/ت رو با دستاش پاک میکنه// حالا هم بریم بخوابیم ..
//پرش زمانی به وقتی که ا/ت و فیلیکس میرسن استرالیا و خونه ی جدیدشون رو با کمک پدر و مادر فیلیکس میخرن ....اولین شبیه که قراره تو این خونه دوتایی زندگی کنن//
ساعت 9 شب =
ا/ت = خانم لی و اقای لی خیلی از دیدنتون خوشحال شدم...لطفا تند تند بهمون سر بزنید ...خوشحال میشیم ...
// مامان فیلیکس =م.ف ...بابای فیلیکس =ب.ف//
م.ف= اووو..عروس گلم لطفا منو مثل مادر خودت بدون منو مامام صدا کن...
ب.ف= اره دخترم ..منم میتونی پدر صدا کنی ...
فیلیکس = باشه ..بعدا میبینمتون ..
//مامان و بابای فیلیکس میرن //
فیلیکس= //دستاشو دور کمر ا/ت حلقه میکنه// منو چی صدا میکنی بیب...
ا/ت = //این خانم شیطونیش گل میکنه و تظاهر میکنه که داره فکر میکنه// امممم...نمیدونم..فیلیکس...فلاکس ..فیلیسک..اره همینا صدات میکنم...
فیلیکس = بیب داری صبرمو امتحان میکنی ...
ا/ت= اوهوم
فیلیکس =بهت پیشنهاد میکنم این کارو نکنی...
ا/ت= خب باشه بزار امتحان کنم...//دسشو میندازه دور گردن لیکسی و سرشو میاره پایین و لبشو میچسبونه به گوش لیکسی و با نفس های داغش اروم زمزمه میکنه// ددی..
ویو نویسنده=
بعد از شنیدن این کلمه از دهن ا/ت ...فیلیکس بد جوری داغ کرد..و ا/ت رو بلند کرد و ا/ت هم پاهاشو دور کمر لیکسی گره زد...لیکسی هم ا/ت رو چسبوند به دیوار و شروع کرد خیس بوسیدن ا/ت ...با ولع میبوسید...جوری که ا/ت وقت نمیکرد همکاری کنه...ولی تمام تلاش خودشو میکرد ...جفتشون میتونستن مزه ی خون رو تو دنشون احساس کنن..بلاخره بعد از 15مین لیکسی از لب های ا/ت دل کند و رفت سراغ گردنش ...عمیق میمکید و مارک های بنفش به جا میزاشت...که البته ..ا/ت هم کم نمیزاشت...با هر حرکت لب های فیلیکس رو بدنش ن.ا.ل.ه میکرد...که ا/ت دیگه مثل اینکه خودشم تح.ریک شده بود ...دستشو برد سمت دکمه های پیراهن لیکسی و اروم اروم بازشو کرد...و بعد دستشو رو بدن برهنه ی لیکسی کشید...لیکسی عقب کشید و به پوزخند ترسناک به ا/ت نگاه کرد و با صدای دیپش گرفت...
فیلیکس=بیب میشه بهم بگی چی میخوایی
ا/ت = تورو ددی ..ولی اینقدر اروم پیش نرو..
فیلیکس = مگه اولین بارت نیست بیب
ا/ت= چرا ددی هست...
فیلیکس = پس خودت خواستی...
فیلیکس ا/ت رو براید استایل بغل کرد و برد تو اتاق و پرتش کرد رو تخت و در اتاق رو بست و قفل کرد ...
.
.
.
عه عه عه دیدید چی شد ..در رو روم بست ..تازه قفلم کرد...دیگه نفمیدم چی شد ...فقط تا صبح از دست صداهای این دوتا بچه من خوابم نبرد ....

END
دیدگاه ها (۱۴)

عشقی پشت دیوار غرور p1

عشقی پشت دیوار غرور p2

فرار از سایه ها p2

فرار از سایه ها p1

اسمات فیک خون‌آشام جذاب من(P:7)

پارت ۸۰ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۵۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط