اسم: دیدار🍷
اسم: دیدار🍷
season ②. p⁷
راوی: بعد از همه ی این اتفاقا، اونا به خونه برگشتن، اما تهیونگ مراقب بود که یوقت دوباره حرفی نزنه که باعث بشه همچین کاری از ا/ت سر بزنه.......همچی عالی بود.....
اونا داشتن زندگی میکردن ولی هیچ خوشی ماندگار نیست.......
تهیونگ: ا/ت...
ا/ت: بله
تهیونگ: یادته بهم گفتی تو هم منو دوست داری؟
ا/ت: خب.... چیزه..... ام
راوی:
همینطور که ا/ت به مِن و مِن افتاده بود، تهیونگ هم بهش نزدیکتر و نزدیک تر میشد......
تهیونگ: اجازه دارم، با دهنم، لباتو بخورم؟
ا/ت:چی.....؟؟؟؟؟!!!!!!!!
تهیونگ: دیگه دیره خانوم کوچولو....
راوی:
و بلاخرهـ
لحظه ای که میدونم منتظرش بودین........بوسه ای از عشق حقیقی.... نه به زور.......! بوسه ای که هر دو طرف راضی بودن به انجامش.......!
تهیونگ، داشت کنترلشو از دست میداد، با یک دستش گردن ا/ت رو، و با اون دستش کمر ا/ت رو گرفته بود، هر لحظه بدن ا/ت رو بیشتر به خودش نزدیک میکرد....... ا/ت نفس کم اورده بود، نمیتونست ادامه بده.....!
ا/ت: بسه..... یلحظه وایسا.....
راوی: هردوشون نفس نفس میزدن. فاصله ی کمی بینشون بود. خیلی کم. تهیونگ به لبای ا/ت خیره شده بود و گاهی با زبونش، لبهای خودش رو از طمع عشق و تصور لبهای معشوقه اش، میلیسید.......!
ایا این عشق، از هوس است؟؟
season ②. p⁷
راوی: بعد از همه ی این اتفاقا، اونا به خونه برگشتن، اما تهیونگ مراقب بود که یوقت دوباره حرفی نزنه که باعث بشه همچین کاری از ا/ت سر بزنه.......همچی عالی بود.....
اونا داشتن زندگی میکردن ولی هیچ خوشی ماندگار نیست.......
تهیونگ: ا/ت...
ا/ت: بله
تهیونگ: یادته بهم گفتی تو هم منو دوست داری؟
ا/ت: خب.... چیزه..... ام
راوی:
همینطور که ا/ت به مِن و مِن افتاده بود، تهیونگ هم بهش نزدیکتر و نزدیک تر میشد......
تهیونگ: اجازه دارم، با دهنم، لباتو بخورم؟
ا/ت:چی.....؟؟؟؟؟!!!!!!!!
تهیونگ: دیگه دیره خانوم کوچولو....
راوی:
و بلاخرهـ
لحظه ای که میدونم منتظرش بودین........بوسه ای از عشق حقیقی.... نه به زور.......! بوسه ای که هر دو طرف راضی بودن به انجامش.......!
تهیونگ، داشت کنترلشو از دست میداد، با یک دستش گردن ا/ت رو، و با اون دستش کمر ا/ت رو گرفته بود، هر لحظه بدن ا/ت رو بیشتر به خودش نزدیک میکرد....... ا/ت نفس کم اورده بود، نمیتونست ادامه بده.....!
ا/ت: بسه..... یلحظه وایسا.....
راوی: هردوشون نفس نفس میزدن. فاصله ی کمی بینشون بود. خیلی کم. تهیونگ به لبای ا/ت خیره شده بود و گاهی با زبونش، لبهای خودش رو از طمع عشق و تصور لبهای معشوقه اش، میلیسید.......!
ایا این عشق، از هوس است؟؟
۱۸.۱k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.