"فیک عشق ناخواسته"
"فیک عشق ناخواسته"
پارت ۸
"ویوی کوک"
تمامه خدمتکارارو جمع کردم.
روبه خدمتکارا وایساد.
کوک: هیچ کدوم از شما حق نداره به ا/ت غذا بده و گرنه سرشو از بدنش جدا میکنم.(ترسناک)
خدمتکارا:....
کوک: نشنیدم بگین بله(داد)
خدمتکارا:ب...ل.. ه(با ترس و لکنت)
کوک: خوبه حالا برین به کاراتون برسید.
"ویوی ا/ت"
با حس درد چشامو باز کردم.به خودم نگاه کردم بدنم کبودو خونی بود.
از درد زیاد گریم گرفت نمی تونستم این همه فشارو تحمل کنم به خاطر همین جیغ می کشیدم، گریه میکردم.
"ویوی کوک"
تو اتاقم بودم، سرم تو گوشیم بود که صدای جیغ شنیدم. بلند شدم. رفتم بیرون صدا رو دنبال کردم دیدم که صدا از انباری میاد.
این دختره ی هرزه داره نق میزنه.
الان یه بلایی سرش بیارم که دیگه جرعت نداشته باشه اینقدر نق بزنه.
به سمت انباری رفتم.....
پارت ۸
"ویوی کوک"
تمامه خدمتکارارو جمع کردم.
روبه خدمتکارا وایساد.
کوک: هیچ کدوم از شما حق نداره به ا/ت غذا بده و گرنه سرشو از بدنش جدا میکنم.(ترسناک)
خدمتکارا:....
کوک: نشنیدم بگین بله(داد)
خدمتکارا:ب...ل.. ه(با ترس و لکنت)
کوک: خوبه حالا برین به کاراتون برسید.
"ویوی ا/ت"
با حس درد چشامو باز کردم.به خودم نگاه کردم بدنم کبودو خونی بود.
از درد زیاد گریم گرفت نمی تونستم این همه فشارو تحمل کنم به خاطر همین جیغ می کشیدم، گریه میکردم.
"ویوی کوک"
تو اتاقم بودم، سرم تو گوشیم بود که صدای جیغ شنیدم. بلند شدم. رفتم بیرون صدا رو دنبال کردم دیدم که صدا از انباری میاد.
این دختره ی هرزه داره نق میزنه.
الان یه بلایی سرش بیارم که دیگه جرعت نداشته باشه اینقدر نق بزنه.
به سمت انباری رفتم.....
۱۱.۶k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.