بانو بیدار شو

بانو بیدار شو!
یک پاکتِ سیگار بخریم
یک جعبه دستمال کاغذی
کمی‌ عرق سگی‌
برویم در خانه حسین پناهی را بزنیم
آنقدر شعر بخوانیم و گریه کنیم
تا عمو حسین از صرافتِ رگ‌هایش بیفتد
سرِ راه برگشتن
تیغ می‌خریم
من رگ لاله‌های باغچه را میزنم
تو تولدی دوباره را می‌‌نویسی
من زار می‌‌زنم
بانو !!!
هیچ زنی‌
در آستانه ی هیچ فصلِ سردی نیست
تو کنارِ یک پنجره
رو به باغِ همسایه
می‌خوابی
و در نگاه خاکستری من
جاودانه می‌‌شوی
دیدگاه ها (۳)

دلم برایت تنگ شده ،و هیچکس حضورِ موذیانه ی بغضی پنهان را در ...

یک اتاقیک تختیک بغلیک نفرسهمِ ما از زندگی‌ تجردی ‌ست که ریش...

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری ...نامه ای دارم منکه بدستش بد...

ده سال می گذردتو نیستی.. و من آنقدرسرد و گرم چشیدۀ نبودنت شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط