از وقتی فهمیدم که...
💜🫐💜🫐💜🫐💜🫐💜
#پارت20
نفس عمیقی کشیدم رفتم سمت پله وسط دنسر ها راه میرفتم صدای تهیونگ اومد که گفت
_خب آرمی ها اینم یه سوپرایز واسه شماست...!
رفتم روی سن و آهنگ شروع شد
نور ماسکمو روشن کرده بودم و جلومو درست نمیدیدم
ولی میفهمیدم دارم چیکار میکنم دنسرا هر کدوم رفتن سر جای خودشون طرفدار ها که منو دیدن جیغ کر کننده ای کشیدن
..شروع کردم به خوندن
همونطور که میخوندم،میرقصیدم حواسم بود که خراب نکنم..
با تموم شدن اجرا همه دست زدن میخاستم پشت دنسرا برم که یکیشون گفت وایسا پسرا الان میان
و خودش رفت نور ماسکمو خاموش کردم که پسرا اومدن هفتاشون دست زدن
به جونگ کوک نگاه کردم که با اطمینان چشماشو بست و باز کرد...همین کافی بود که استرسم بره ...
جین:اولین اجرا چجور بود
با خنده گفتم
+اول اینکه سلام به آرمیا دوم اینکه تجربه خوبی بود..
جیمین:حالا نوبت سوپرایز ما برای تو هه
یونگی:خب راستش سوجی..عزیزم
جیهوپ:ما
تهیونگ:از
جین:همه چی
نامجون:خبر داشتیم...
سکوت مرگ باری همه جا رو گرفته بود
تازه داشت ویندوزم میومد بالا آروم خم شدم و کفشامو در آوردم با اینا نمیشد درست بدویی
رو به جیمین گفتم :جرعت داری همونجا وایسا
چون میکروفون جلو دهنم بود همه داشتن میشنیدن
یهو سالن رفت رو هوا همه داشتن میخندیدن دویدم سمت جیمین که جونگ کوک از پشت گرفتم...
دستای جونگ کوک دور کمرم بود ولی من تلاش داشتم برسم به جیمین و کتکش بزنم عین کش تومبون کش اومده بودم سمت جیمین
کوک با خنده گفت :خب آرمیا تا آهنگ بعدی بای ما بریم تا همینجا کتلتمون نکرده
+ولم کن ولمممم کنننننننن
#فیکشن #سناریو #فیک #رمان_فیک #بی_تی_اس #آرمی #سناریو_بی_تی_اس
#پارت20
نفس عمیقی کشیدم رفتم سمت پله وسط دنسر ها راه میرفتم صدای تهیونگ اومد که گفت
_خب آرمی ها اینم یه سوپرایز واسه شماست...!
رفتم روی سن و آهنگ شروع شد
نور ماسکمو روشن کرده بودم و جلومو درست نمیدیدم
ولی میفهمیدم دارم چیکار میکنم دنسرا هر کدوم رفتن سر جای خودشون طرفدار ها که منو دیدن جیغ کر کننده ای کشیدن
..شروع کردم به خوندن
همونطور که میخوندم،میرقصیدم حواسم بود که خراب نکنم..
با تموم شدن اجرا همه دست زدن میخاستم پشت دنسرا برم که یکیشون گفت وایسا پسرا الان میان
و خودش رفت نور ماسکمو خاموش کردم که پسرا اومدن هفتاشون دست زدن
به جونگ کوک نگاه کردم که با اطمینان چشماشو بست و باز کرد...همین کافی بود که استرسم بره ...
جین:اولین اجرا چجور بود
با خنده گفتم
+اول اینکه سلام به آرمیا دوم اینکه تجربه خوبی بود..
جیمین:حالا نوبت سوپرایز ما برای تو هه
یونگی:خب راستش سوجی..عزیزم
جیهوپ:ما
تهیونگ:از
جین:همه چی
نامجون:خبر داشتیم...
سکوت مرگ باری همه جا رو گرفته بود
تازه داشت ویندوزم میومد بالا آروم خم شدم و کفشامو در آوردم با اینا نمیشد درست بدویی
رو به جیمین گفتم :جرعت داری همونجا وایسا
چون میکروفون جلو دهنم بود همه داشتن میشنیدن
یهو سالن رفت رو هوا همه داشتن میخندیدن دویدم سمت جیمین که جونگ کوک از پشت گرفتم...
دستای جونگ کوک دور کمرم بود ولی من تلاش داشتم برسم به جیمین و کتکش بزنم عین کش تومبون کش اومده بودم سمت جیمین
کوک با خنده گفت :خب آرمیا تا آهنگ بعدی بای ما بریم تا همینجا کتلتمون نکرده
+ولم کن ولمممم کنننننننن
#فیکشن #سناریو #فیک #رمان_فیک #بی_تی_اس #آرمی #سناریو_بی_تی_اس
۹.۱k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.