خانه ی هانافو

خانه ی هانافو ۶ :

شکارچیان نزدیک شدند. کلون‌ها مجبور شدند متحد شوند:
- کاراکو بادهای شدید ساخت.
- سکیدو برق‌هایش را رها کرد.
- آیزتسو اشک‌هایش دشمن را گیج کرد.
- اوروگی با خنده‌هایش حواسشان را پرت کرد.
هانافو از پنجره نگاه کرد و زمزمه کرد: «وقتی کنار هم باشید، شکست‌ناپذیر می‌شید.»
بعد از نبرد، سکیدو گفت: «شاید این بار… بد نبود.»
کاراکو خندید: «دیدی؟ حتی تو هم می‌تونی همکاری کنی!»
دیدگاه ها (۰)

خانه ی هانافو ۷ :باران می‌بارید. آیزتسو غمگین‌تر از همیشه بو...

خانه ی هانافو ۸ :هانافو جشن کوچکی ترتیب داد. - کاراکو بادها...

خانه ی هانافو ۵ :سر میز شام، سکیدو ایراد گرفت: «این غذا بی‌م...

خانه ی هانافو ۴ :اوروگی با خنده‌های بی‌پایانش فضای خانه را پ...

خانه ی هانافو ۱ :شب مه‌آلودی بود. مه مثل پرده‌ای ضخیم اطراف ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط