عشق خشن من ❤️ پارت۴
برای اینکه سر دردم کم بشه به منشی گفتم یه قهوه تلخ برام بیاره
ا.ت ویو:داشتم کار می کردم که سوجین ازم خواست بجاش یه قهوه برای رئیس ببرم (سوجین بهترین دوستم و منشی چا اون وو)با خودم گفتم که فرصت خوبیه می توانم هم ازشون تشکرم هم دوباره بابت صبح ازشون معذرت خواهی کنم ، رفتم یه قهوه تلخ گرفتم و رفتم سمت اتاقش
تق تق تق
چا اون وو ویو:از سر درد سرم رو به صندلی تکیه داده بود این قهوه چی شد آخه که یهو صدای در آمد
_بیا تو
همون دختر که صبح دیدم مش بود
+بفرمایند این قهوه شما
_بزار اینجا برو(به عصبانیت)
ا.ت ویو:در زدم و گفت بیا داخل رفتم تو خیلی عصبی بود . یکم ترسیدم خواستم بهش بگو ولی زبون لکنت گرفت
+ م.م.م مم...نو..نمی
_چی
+ممنونم بخاطر امروز که نداشتیم اخراج بشم(خیلی تند این حرف گفت)
وقتی اینو گفتم سریع خواستم از اونجا خارج بشم که وقتی برگشتم با سر خوردم به در
+اخخخخخخخخ
اونم داشت از خنده روده بر می شد دوباره گفتم
_خخخخخخخخ
+ببخشید
سریع درو باز کردم و از اونجا دور شدم
لطفاً فالو کنید
ا.ت ویو:داشتم کار می کردم که سوجین ازم خواست بجاش یه قهوه برای رئیس ببرم (سوجین بهترین دوستم و منشی چا اون وو)با خودم گفتم که فرصت خوبیه می توانم هم ازشون تشکرم هم دوباره بابت صبح ازشون معذرت خواهی کنم ، رفتم یه قهوه تلخ گرفتم و رفتم سمت اتاقش
تق تق تق
چا اون وو ویو:از سر درد سرم رو به صندلی تکیه داده بود این قهوه چی شد آخه که یهو صدای در آمد
_بیا تو
همون دختر که صبح دیدم مش بود
+بفرمایند این قهوه شما
_بزار اینجا برو(به عصبانیت)
ا.ت ویو:در زدم و گفت بیا داخل رفتم تو خیلی عصبی بود . یکم ترسیدم خواستم بهش بگو ولی زبون لکنت گرفت
+ م.م.م مم...نو..نمی
_چی
+ممنونم بخاطر امروز که نداشتیم اخراج بشم(خیلی تند این حرف گفت)
وقتی اینو گفتم سریع خواستم از اونجا خارج بشم که وقتی برگشتم با سر خوردم به در
+اخخخخخخخخ
اونم داشت از خنده روده بر می شد دوباره گفتم
_خخخخخخخخ
+ببخشید
سریع درو باز کردم و از اونجا دور شدم
لطفاً فالو کنید
۴.۶k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.