عشق خشن من ❤️پارت ۵
ویو چا اون وو
سرم رو به صندلی تکیه دادم که یکی در زد و گفتم بیا داخل همون دختر صبح بود یه لحظه نگاهش کردم و دوباره با سردی نگاهم رو ازش گرفتم و قهوه رو گذاشت روی میز انگار از حالت عصبی چهرم یکم ترسیده بود می خواست یه چیزی بهم بگه اما لکنت گرفتم با صدای بلند ازش پرسیدم چیزی می خوای بگی که خیل حول گفت بابت امروز ممنون دوباره شروع به دویدن کرد که با کله خورد به در و یه آخ بلند کشید از خنده رو ده بور شدم دوباره برگشت سمتم معذرت خواهی کردو سریع از اتاق رفت بیرون این دختر انگار عادت نداره که مثل آدم راه بره باید هی بدو
ویو ا.ت:با دست به سرم زدم
+آخ دختره احمق احمق احمق
خدایا من چرا هی باید به یه جایی بخورم آبروم بره آخه چرا
همینطوری داشتم با خودم حرف می زدم که سوجین آمد دست شو گذاشت رو شنم و از ترس یه جیغ کوچک کشید
سوجین:چته دختر حالت خوبه چرا با خودت حرف می زنی
+خودت چته یه اهم یه توهم مثل جن ظاهر میش
سوجین من صدا بار صدات کردم ولی تو جواب ندادی فکرت کجا مشغول بو هان زود باش بگو ببینم😏
+چی میگی هان دختره دیونه برو به کارت برسه من دیگه بجای تو حتا یه مدادم جا به جا نمی کنم
با داد داشتم با سوجین حرف می زدم بعد رفتم همینطوری داشتم غرغر می کردم
سوجین :دختره دیونه مگه چیکار کردی بجای من فوقش یه قهوه آوردی دختر احمق (با داد)دیونه
سرم رو به صندلی تکیه دادم که یکی در زد و گفتم بیا داخل همون دختر صبح بود یه لحظه نگاهش کردم و دوباره با سردی نگاهم رو ازش گرفتم و قهوه رو گذاشت روی میز انگار از حالت عصبی چهرم یکم ترسیده بود می خواست یه چیزی بهم بگه اما لکنت گرفتم با صدای بلند ازش پرسیدم چیزی می خوای بگی که خیل حول گفت بابت امروز ممنون دوباره شروع به دویدن کرد که با کله خورد به در و یه آخ بلند کشید از خنده رو ده بور شدم دوباره برگشت سمتم معذرت خواهی کردو سریع از اتاق رفت بیرون این دختر انگار عادت نداره که مثل آدم راه بره باید هی بدو
ویو ا.ت:با دست به سرم زدم
+آخ دختره احمق احمق احمق
خدایا من چرا هی باید به یه جایی بخورم آبروم بره آخه چرا
همینطوری داشتم با خودم حرف می زدم که سوجین آمد دست شو گذاشت رو شنم و از ترس یه جیغ کوچک کشید
سوجین:چته دختر حالت خوبه چرا با خودت حرف می زنی
+خودت چته یه اهم یه توهم مثل جن ظاهر میش
سوجین من صدا بار صدات کردم ولی تو جواب ندادی فکرت کجا مشغول بو هان زود باش بگو ببینم😏
+چی میگی هان دختره دیونه برو به کارت برسه من دیگه بجای تو حتا یه مدادم جا به جا نمی کنم
با داد داشتم با سوجین حرف می زدم بعد رفتم همینطوری داشتم غرغر می کردم
سوجین :دختره دیونه مگه چیکار کردی بجای من فوقش یه قهوه آوردی دختر احمق (با داد)دیونه
۳.۹k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.