اهوی من
اهوی من
فصل۲
پارت ۲۲
(فردا)
صبح پارسا امد تا دیدمش پریدم بغلش
اهو: بابایی چرا زودتر نیومدی هاا داشتم دق میکردم
پارسا:ببخشید ببخشید نفس من مروارید من(بلند از دستی میگه ک تیام بشنوه)
تیام از زندان بیرون میاد و به در زندان تیکه میده ک پارسا به سمتش میره و تا حد مرگ تیام میزنه حالا تیام هم کم نمیاره و پارسا رو هم میزنه بعد یک ساعت کتک زدن دوتایشون میزنن
پارسا: جرعت داری گوه بخور تو
تیام: چی داری میسوزی ک با زنت بودم لعنتی انا خیلی خوشگل بود حیف اون ک مال توبود
اهو: بس کنیدددددددد(باداد) بیاین هرچی گذشته رو فراموش کنیم تیام فراموشت میکنم ک انگار نه انگار بابامه بابام همون پارسا منم فراموش میکنم ک پری هستم تموم
تیام: میدونی اهو خیلی نامردی هرچقدر مادرت فرشته نجات بود و هرچقدر تو ک عوضی
همینو گفت رفت خوب من چیکار میکردم تیام بابام ولی پارسا چی برای همین منم بلند شدم رفتم دنبال تیام
تیام: دنبالم نیا برو پیش باباجونت
اهو: بابا من توییی
تیام با شنیدن کلمه بابا اونم از دهن اهو میپره بغل اهو
تیام: میشه یک بار دیگ بهم بگی بابا
اهو: بابایی بابا جونم
تیام شروع میکنه به گریه کرد ک مریم خانوم میاد
مریم: تیام تیام (باداد)
تیام از بغل اهو میاد بیرون و بدو بدو به سمت مریم خانوم میره اهو هم دنبالش میره
تیام: چیشده؟
مریم: تو جون نگار جن رفته
تیام به سمت اتاق نگار میره ک میبینه مثل عنکبوت چسبیده به گوشه دیوار
خانوم: اقا تیام جن گیرمون نیومده کسی دیگ هم نیست
مریم: چرا هست اهو
اهو روشو به طرف مریم خانوممیکنه
اهو: من؟
مریم: اره تو قدرتت خیلی بالایی میتونی اینو درش بیاری لطفا بخاطر نگار اون هنوز بچش
اهو:باشه قبوله
مریم: نگار رو به تخت بیبندین و لوازم جن گیری رو بیارین
فصل۲
پارت ۲۲
(فردا)
صبح پارسا امد تا دیدمش پریدم بغلش
اهو: بابایی چرا زودتر نیومدی هاا داشتم دق میکردم
پارسا:ببخشید ببخشید نفس من مروارید من(بلند از دستی میگه ک تیام بشنوه)
تیام از زندان بیرون میاد و به در زندان تیکه میده ک پارسا به سمتش میره و تا حد مرگ تیام میزنه حالا تیام هم کم نمیاره و پارسا رو هم میزنه بعد یک ساعت کتک زدن دوتایشون میزنن
پارسا: جرعت داری گوه بخور تو
تیام: چی داری میسوزی ک با زنت بودم لعنتی انا خیلی خوشگل بود حیف اون ک مال توبود
اهو: بس کنیدددددددد(باداد) بیاین هرچی گذشته رو فراموش کنیم تیام فراموشت میکنم ک انگار نه انگار بابامه بابام همون پارسا منم فراموش میکنم ک پری هستم تموم
تیام: میدونی اهو خیلی نامردی هرچقدر مادرت فرشته نجات بود و هرچقدر تو ک عوضی
همینو گفت رفت خوب من چیکار میکردم تیام بابام ولی پارسا چی برای همین منم بلند شدم رفتم دنبال تیام
تیام: دنبالم نیا برو پیش باباجونت
اهو: بابا من توییی
تیام با شنیدن کلمه بابا اونم از دهن اهو میپره بغل اهو
تیام: میشه یک بار دیگ بهم بگی بابا
اهو: بابایی بابا جونم
تیام شروع میکنه به گریه کرد ک مریم خانوم میاد
مریم: تیام تیام (باداد)
تیام از بغل اهو میاد بیرون و بدو بدو به سمت مریم خانوم میره اهو هم دنبالش میره
تیام: چیشده؟
مریم: تو جون نگار جن رفته
تیام به سمت اتاق نگار میره ک میبینه مثل عنکبوت چسبیده به گوشه دیوار
خانوم: اقا تیام جن گیرمون نیومده کسی دیگ هم نیست
مریم: چرا هست اهو
اهو روشو به طرف مریم خانوممیکنه
اهو: من؟
مریم: اره تو قدرتت خیلی بالایی میتونی اینو درش بیاری لطفا بخاطر نگار اون هنوز بچش
اهو:باشه قبوله
مریم: نگار رو به تخت بیبندین و لوازم جن گیری رو بیارین
۷.۲k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.