تکپارتی(درخواستی)p2
_دوست دارم..عاشقتم..روانیتم.. بدون تو نمیتونم..*سرشو بالا آورد و چشاشو رو چشات قفل کرد و با بغضی که مثل مروارید سفید تو چشاش حلقه بسته بود ادامه داد*چرا دوسم نداری؟چراااا؟چراا یه شانس نمیدی بهم تا بهت بفهمونم که چقد بهت نیاز دارم ها؟(کمی بلند)
دستاشو التماس آور جلو صورتش آورد و قفل بر هم کردو ادامه داد:خواهش میکنم ات یه شانس بهم بده اصلا یه هفته یا اصلا یه چند روز یه چند ساعت بهم شانس بده که نشونت بودم عاشقتم و بهت آسیب نمیزنم!
اگه به خاطر آیدلیمه من کنارش میذارم هم؟تموم دارایمو به نامت میکنم هم؟
+نمیخوام!(بغض)
از زانو هاش بلند شدو از کمرت گرفت و سمت ماشین چرخوندو گذاشت روش..
دوباره با بغض ولی اینبار با کمی خشم بهت خیره شد و دوباره ادامه داد:چرااااا؟چراااا منو نمیخوایی بگو..
دستاتو دور صورتش قفل کردی و لباتو به لباش کبوندی که بعد از چند ثانیه خودش دست به کار شد و دستاشو قفل کمرت کرد و تورو بیشتر به خودش چسبوند...
عمیق لبای همو به بازی گرفته بودین دستاتو آروم آروم پایین اوردی و کراواتشو ژل کردی که ازت صدا دار جدا شد و به خمار به حرکت دستات نگاه کرد..
+چون من تموم اون داریی هارو نمیخوام من فقط عشق حقیقی تو رو میخوام!
با حرفت چشاشو از دستات گرفت و به چشات دوخت..
+وای به حالت اگه ترکم کنی آقای لی..
خنده ملیحی زد و ادامه داد:این هیچوقت اتفاق نمی افته بانو لی..
با حرفش تعجب کردی و آروم لب زدی:منو چی صدا زدی؟من کیم ا.تم!
پوزخند خطرناکی تحویلت دادو با صدای دیپش لب زد:نه بیب،تو لی ا.تی،چون کمی دیگه تورو به نامم میکنم!
😔آره تموم شد نکنه فک کردی مراحل نماز خوندنشونو هم مینویسم؟
. . . The end
دستاشو التماس آور جلو صورتش آورد و قفل بر هم کردو ادامه داد:خواهش میکنم ات یه شانس بهم بده اصلا یه هفته یا اصلا یه چند روز یه چند ساعت بهم شانس بده که نشونت بودم عاشقتم و بهت آسیب نمیزنم!
اگه به خاطر آیدلیمه من کنارش میذارم هم؟تموم دارایمو به نامت میکنم هم؟
+نمیخوام!(بغض)
از زانو هاش بلند شدو از کمرت گرفت و سمت ماشین چرخوندو گذاشت روش..
دوباره با بغض ولی اینبار با کمی خشم بهت خیره شد و دوباره ادامه داد:چرااااا؟چراااا منو نمیخوایی بگو..
دستاتو دور صورتش قفل کردی و لباتو به لباش کبوندی که بعد از چند ثانیه خودش دست به کار شد و دستاشو قفل کمرت کرد و تورو بیشتر به خودش چسبوند...
عمیق لبای همو به بازی گرفته بودین دستاتو آروم آروم پایین اوردی و کراواتشو ژل کردی که ازت صدا دار جدا شد و به خمار به حرکت دستات نگاه کرد..
+چون من تموم اون داریی هارو نمیخوام من فقط عشق حقیقی تو رو میخوام!
با حرفت چشاشو از دستات گرفت و به چشات دوخت..
+وای به حالت اگه ترکم کنی آقای لی..
خنده ملیحی زد و ادامه داد:این هیچوقت اتفاق نمی افته بانو لی..
با حرفش تعجب کردی و آروم لب زدی:منو چی صدا زدی؟من کیم ا.تم!
پوزخند خطرناکی تحویلت دادو با صدای دیپش لب زد:نه بیب،تو لی ا.تی،چون کمی دیگه تورو به نامم میکنم!
😔آره تموم شد نکنه فک کردی مراحل نماز خوندنشونو هم مینویسم؟
. . . The end
۲۳.۴k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.