تکپارتی(درخواستی)p1
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#لینو
علامت ا.ت+ علامت لینو_
_بذار برای آخرین بار ازت بپرسم..منو قبول میکنی یا نه؟ هوف لبندی کشیده و با همان حالت های قبلی آماده شدی که مرد روبه روت رو برای بار هزارم ردش کنی خوب حس میکردی حق با توئه چون نه سنتون بهم میخورد نه ملیت پس نمیتونستین با هم باشین!
+نه قبولت نمیکنم!چرا نمیفهمی؟
پوزخندی زد که این که این موجب افتادن استرس به چهار ستون بدنت شد..
_یادت باشه اینو خودت خواستی!
تا خواستی حرف دیگری به زبون بیاری که لینو نزدیکت امد و با یه حرکت تو رو به کولش گرفت و با نهایت آرامش شروع به قدم زدن به سمت ماشینش شد!
خواستی داد بزنی که یادت امد تو اینجا بی کسیو به جز مردی که به کولت گرفته و قصد دزدیدنتو داشت کسیو نداری!
پس خودتو جمعو جور کرده و سعی کردی با حرفات قانعهاش کنی
+لینو داری چیکار میکنی؟بذارم زمین حرف بزنیم!
_نه ا.ت اینبار دیگه برات گوش نمیدم تو بهم چاره ای جز اینکار ندادی!
+لینو خواهش میکنم آخه چرا اینکارو میکنی؟تو یه آیدلی آگه یکی ببینه چی؟
_اهمیتی نمیدم و با کمال میل به فنام توضیح میدم که تو منو مجنون خودت کردی و فکرت نمیذاره رو هیچ کاری تمرکز کنم!
خواستی حرفی بزنی که با باز شدن در ماشین و گذاشته شدنت رو صندلی توسط لینو ساکت ماندی خواست درو ببنده که نذاشتی..
+لینو خواهش میکنم اینکارو نکن!
با نهایت خشمش بهت خیره شد و ادامه داد:دیگه چیکار برام باقی گذاشتی که اینکارو نکنم؟تو با حرفام قانع نمیشی که چقد میخوامت و روانیتم و منم مجبورم عملیش کنم تا لجبازی لعنتیتو بذاری کنار و رام شی!
میتونستی با حرفاش نهایت عصبانیت و کلافگی رو که تو سببش بودی رو ببینی پس دوباره سکوت کردیو دستتو از در ماشین کشیدی که درو بست و خودشم هم داخل ماشین قرار گرفت..
ماشینو استارت زد و به نا کجا آبادی که نمیدونستی کجاست رانندگیو شروع کرد!
وسطای راه به زبون امده و با عصبانیت که سعی داشتی مخفیش کنی لب زدی:کدوم گوری میبری منو؟
با حرفت ماشینو تو جاده ای که خلوت بود و از ته جاده فقط یه چراغ وجود داشت کنار زد..
کمر بندشو باز کرد و همینطور که در خودشو برای پیاده شدن باز کرده بود رو به تو لب زد:پیاده شو..
هر دو از ماشین پیاده شده و به سمت جلو ماشین رفتین..
رو به روی هم قرار گرفته و سر صحبتو تو شروع کردی..
+اصلا این کارات یعنی چی لینو؟وقتی میگم نمیخوامت چرا اسرار میکنی لعنتی؟اخه..
با زانو زدنش جلو روت حرفت نصفه نیمه موند و زود سرتو پایین گرفتی و با بُهت بهش زل زدی..
#درخواستی
#لینو
علامت ا.ت+ علامت لینو_
_بذار برای آخرین بار ازت بپرسم..منو قبول میکنی یا نه؟ هوف لبندی کشیده و با همان حالت های قبلی آماده شدی که مرد روبه روت رو برای بار هزارم ردش کنی خوب حس میکردی حق با توئه چون نه سنتون بهم میخورد نه ملیت پس نمیتونستین با هم باشین!
+نه قبولت نمیکنم!چرا نمیفهمی؟
پوزخندی زد که این که این موجب افتادن استرس به چهار ستون بدنت شد..
_یادت باشه اینو خودت خواستی!
تا خواستی حرف دیگری به زبون بیاری که لینو نزدیکت امد و با یه حرکت تو رو به کولش گرفت و با نهایت آرامش شروع به قدم زدن به سمت ماشینش شد!
خواستی داد بزنی که یادت امد تو اینجا بی کسیو به جز مردی که به کولت گرفته و قصد دزدیدنتو داشت کسیو نداری!
پس خودتو جمعو جور کرده و سعی کردی با حرفات قانعهاش کنی
+لینو داری چیکار میکنی؟بذارم زمین حرف بزنیم!
_نه ا.ت اینبار دیگه برات گوش نمیدم تو بهم چاره ای جز اینکار ندادی!
+لینو خواهش میکنم آخه چرا اینکارو میکنی؟تو یه آیدلی آگه یکی ببینه چی؟
_اهمیتی نمیدم و با کمال میل به فنام توضیح میدم که تو منو مجنون خودت کردی و فکرت نمیذاره رو هیچ کاری تمرکز کنم!
خواستی حرفی بزنی که با باز شدن در ماشین و گذاشته شدنت رو صندلی توسط لینو ساکت ماندی خواست درو ببنده که نذاشتی..
+لینو خواهش میکنم اینکارو نکن!
با نهایت خشمش بهت خیره شد و ادامه داد:دیگه چیکار برام باقی گذاشتی که اینکارو نکنم؟تو با حرفام قانع نمیشی که چقد میخوامت و روانیتم و منم مجبورم عملیش کنم تا لجبازی لعنتیتو بذاری کنار و رام شی!
میتونستی با حرفاش نهایت عصبانیت و کلافگی رو که تو سببش بودی رو ببینی پس دوباره سکوت کردیو دستتو از در ماشین کشیدی که درو بست و خودشم هم داخل ماشین قرار گرفت..
ماشینو استارت زد و به نا کجا آبادی که نمیدونستی کجاست رانندگیو شروع کرد!
وسطای راه به زبون امده و با عصبانیت که سعی داشتی مخفیش کنی لب زدی:کدوم گوری میبری منو؟
با حرفت ماشینو تو جاده ای که خلوت بود و از ته جاده فقط یه چراغ وجود داشت کنار زد..
کمر بندشو باز کرد و همینطور که در خودشو برای پیاده شدن باز کرده بود رو به تو لب زد:پیاده شو..
هر دو از ماشین پیاده شده و به سمت جلو ماشین رفتین..
رو به روی هم قرار گرفته و سر صحبتو تو شروع کردی..
+اصلا این کارات یعنی چی لینو؟وقتی میگم نمیخوامت چرا اسرار میکنی لعنتی؟اخه..
با زانو زدنش جلو روت حرفت نصفه نیمه موند و زود سرتو پایین گرفتی و با بُهت بهش زل زدی..
۱۶.۸k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.