-اوه ببخشید
-اوه ببخشید
جسیکا:ببخشید تو بدرد نمیخوره
_هوف حالا چی شده مگ
جسیکا:هیچی فقط پشت سرم شایعه ساختن ک با توی احمق......اه کاش نیومده بودم کره
لبامو رو هم فشار دادم اه کای احمق همش تقصیر تو عه
جسیکا:صدای چیه؟؟؟
_نمیدونم
جسیکا از جاش بلند شد و دنبال صدا رفت به یه دختر بچه تقریبا 1/5 ساله رسیدیم ووی چ گوگولی بوددد دد جسیکا جلوش زانو زد و گفت:چی شده؟ گم شدی؟؟
دختر:نه مامانم منو ول کرده خودش لفته😭 😭 😭 😭
جسیکا***
چ دختر نازی بود خاک تو سر مامان باباش کنم که ولش کردن ازش پرسیدم:اسمت....چیه؟؟؟
دختر:یوری
_چه اسم نازی
کای:چرا ولت کردن؟؟؟
یوری با گریه گفت:هق مامانم گفت هق هق پول نداره منو بزرگ کنه و باید ولم کنه
-آخی میای بریم پیش من من بشم مامانت؟😑 😄
یوری:واقعااااا
_اوهوم من جسیکا هستم خاله سیکا صدام کن
یوری:باشه ههه
کای:O_oچی؟
یوری:وای تو دیگ کیی؟
کای:کیم جونگین هستم
-چ قیافت سکسیه!
کای:بچهای این دوره زمونه همش گودزیلاااان
-آره واقعا
یوری:گوژیلا چیه؟
_آ آ هیچی
کای:خا خدافس دیگ من باید برم
-خدافس
کای رفت و منو یوری تنها بودیم رو به یوری کردم و گفتم:آ مم وقتی رفتیم خونه خودتو واسه جیغ جیغ های آیرین و هه مین (هه مین همون پونیه)آماده کن باشه؟؟.یوری با تعجب گفت:هه مین و آیرین کیه؟
من:دوستامن حالا بیا بریم؟؟؟توی راه حرف نزدیم از یه سوپر مارکت براش بستنی خریدم جلو در خونه بودیم لب پایینمو کردم تو دهنم و در زدم آیرین درو باز کرد با یه اخم خیلی خیلی پر رنگ نگام میکرد چند تا نفس عمیق زدم و گفتم :سل سلا....م آیرین هم نفسش رو داد بیرون و شروع کرد به زرزر کردن:سلام و درد سلام و مرض سلام و زهر مار سلام و هپاتیت ب سلام و آرتروز گردن سلام و سرطان معده سلام و زهر علف سلام و کوووووووووووفت سلام و مررررررررگ کجا بودی تاااااااا اااااااللللااااانننن
نفسش تموم شدو و ساکت شد و درو بست O_o وااا رو به یوری کردم و هر دو زدیم زیر خنده
این دفعه یوری در زد و پونی با قیافه ای عصبی درو باز کرد منم گفتم :خوبی؟
پونی موهاشو عقب دادو مث آیرین شروع کرد به حرف زدن:آرههههه خوبم تو خوبی؟کجا بودی دقیقااااااا نمیگی ما سکته میکنیم هاااا؟دختره ی عفریته گمشو برو همون جهنم دره ای که بووووووووودی
من.میــــرمـــاااااا
هه میــن : بـــرو
یوری. .سلامـــ
هه میـــن :ووویــــ گـــوگــــولیـــــ
من:اوهوم حالا بیایم تو؟؟
هه مین:بیا:pouting_face:😡
رفتیم داخل ظاهرا آیرین رفته بود لالا من همـ یوری رو رو بردم تو اتاقم
۱ ماه بعد(دانای کل)
کای خبر دوستیش با جسیکا رو تکذیب کرده بود
جسیکا و آیرین و هه مین و یوری داشتن میوه میخوردن که یکی در زد یوری جیغ جیغ کنان رفت درو باز کرد وقتی درو باز کرد دوباره جیغ کشید دخترا با بهت به سمت در رفتن که دیدن یوری تو بغل یه دختر که خیلی شبیه یوری بود بود.
آیرین:اهم اهم اینجا چه خبره
یوری با گریه گفت:خاله خاله اینـ......اینـ خواهرمه...😭 😭 😭 آجی یوراااا
هه مین:اووو چه باحال یوری و یورا
جسیکا:یورا بیا داخل
یورا اومد داخل و رو مبل نشستن
آیرین:تو واقعا خاهر یوریی؟؟
یورا:اوهوم مادرمـ ولم کرد تو یتیم خونه منم فرار کردم😔
هه مین:وای چه بد
جسیکا با ظرف شیرینی به جمعشون پیوست
ادامه دارد........
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوب بقیشو مینویسم میام میذارم اینجااااااا
جسیکا:ببخشید تو بدرد نمیخوره
_هوف حالا چی شده مگ
جسیکا:هیچی فقط پشت سرم شایعه ساختن ک با توی احمق......اه کاش نیومده بودم کره
لبامو رو هم فشار دادم اه کای احمق همش تقصیر تو عه
جسیکا:صدای چیه؟؟؟
_نمیدونم
جسیکا از جاش بلند شد و دنبال صدا رفت به یه دختر بچه تقریبا 1/5 ساله رسیدیم ووی چ گوگولی بوددد دد جسیکا جلوش زانو زد و گفت:چی شده؟ گم شدی؟؟
دختر:نه مامانم منو ول کرده خودش لفته😭 😭 😭 😭
جسیکا***
چ دختر نازی بود خاک تو سر مامان باباش کنم که ولش کردن ازش پرسیدم:اسمت....چیه؟؟؟
دختر:یوری
_چه اسم نازی
کای:چرا ولت کردن؟؟؟
یوری با گریه گفت:هق مامانم گفت هق هق پول نداره منو بزرگ کنه و باید ولم کنه
-آخی میای بریم پیش من من بشم مامانت؟😑 😄
یوری:واقعااااا
_اوهوم من جسیکا هستم خاله سیکا صدام کن
یوری:باشه ههه
کای:O_oچی؟
یوری:وای تو دیگ کیی؟
کای:کیم جونگین هستم
-چ قیافت سکسیه!
کای:بچهای این دوره زمونه همش گودزیلاااان
-آره واقعا
یوری:گوژیلا چیه؟
_آ آ هیچی
کای:خا خدافس دیگ من باید برم
-خدافس
کای رفت و منو یوری تنها بودیم رو به یوری کردم و گفتم:آ مم وقتی رفتیم خونه خودتو واسه جیغ جیغ های آیرین و هه مین (هه مین همون پونیه)آماده کن باشه؟؟.یوری با تعجب گفت:هه مین و آیرین کیه؟
من:دوستامن حالا بیا بریم؟؟؟توی راه حرف نزدیم از یه سوپر مارکت براش بستنی خریدم جلو در خونه بودیم لب پایینمو کردم تو دهنم و در زدم آیرین درو باز کرد با یه اخم خیلی خیلی پر رنگ نگام میکرد چند تا نفس عمیق زدم و گفتم :سل سلا....م آیرین هم نفسش رو داد بیرون و شروع کرد به زرزر کردن:سلام و درد سلام و مرض سلام و زهر مار سلام و هپاتیت ب سلام و آرتروز گردن سلام و سرطان معده سلام و زهر علف سلام و کوووووووووووفت سلام و مررررررررگ کجا بودی تاااااااا اااااااللللااااانننن
نفسش تموم شدو و ساکت شد و درو بست O_o وااا رو به یوری کردم و هر دو زدیم زیر خنده
این دفعه یوری در زد و پونی با قیافه ای عصبی درو باز کرد منم گفتم :خوبی؟
پونی موهاشو عقب دادو مث آیرین شروع کرد به حرف زدن:آرههههه خوبم تو خوبی؟کجا بودی دقیقااااااا نمیگی ما سکته میکنیم هاااا؟دختره ی عفریته گمشو برو همون جهنم دره ای که بووووووووودی
من.میــــرمـــاااااا
هه میــن : بـــرو
یوری. .سلامـــ
هه میـــن :ووویــــ گـــوگــــولیـــــ
من:اوهوم حالا بیایم تو؟؟
هه مین:بیا:pouting_face:😡
رفتیم داخل ظاهرا آیرین رفته بود لالا من همـ یوری رو رو بردم تو اتاقم
۱ ماه بعد(دانای کل)
کای خبر دوستیش با جسیکا رو تکذیب کرده بود
جسیکا و آیرین و هه مین و یوری داشتن میوه میخوردن که یکی در زد یوری جیغ جیغ کنان رفت درو باز کرد وقتی درو باز کرد دوباره جیغ کشید دخترا با بهت به سمت در رفتن که دیدن یوری تو بغل یه دختر که خیلی شبیه یوری بود بود.
آیرین:اهم اهم اینجا چه خبره
یوری با گریه گفت:خاله خاله اینـ......اینـ خواهرمه...😭 😭 😭 آجی یوراااا
هه مین:اووو چه باحال یوری و یورا
جسیکا:یورا بیا داخل
یورا اومد داخل و رو مبل نشستن
آیرین:تو واقعا خاهر یوریی؟؟
یورا:اوهوم مادرمـ ولم کرد تو یتیم خونه منم فرار کردم😔
هه مین:وای چه بد
جسیکا با ظرف شیرینی به جمعشون پیوست
ادامه دارد........
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوب بقیشو مینویسم میام میذارم اینجااااااا
۴.۹k
۰۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.