پارت هدیه چالششش

#تنفر_تا_عشق
#پارت_10
#اد_جئون
میومد جلو که ترسیدمو دیودم و که با داد و ترس گفتم
ات:کمککک یکی منو از دست این گودزیلاا نجات بدعع
کوک:ت دفتر کارم بودم که صدای جیغ جیغ ی نفر رو شنیدم ، از پنجره بیرون رونگاه کردم که دیدم بم دارع ات رو دنبال میکنه پس..

ات:کل حیاط رو ابن سگع منو دنبال کرد همینجوری داشتم میدویدم که جونگ کوک رو دیدم پس رفتم پشتش قایم شدمو با ترس گفتم :جونگ کوکا خواهش میکنممم منو از دست این گودزیلا نجات بدع الان منو میخورعع
کوک: ات دیونه شدی؟منو میخورع چیه؟نگا چ پسر خوبیه
ات:بعد اینکه جونگ کوک حرفشو گفت ب اون گودزیلا گف بشینه در کمال ناباوری اون گودزیلای عصبانی چند دقیقه پیش که هر لحضه ممکن بود منو گاز بگیره الان پیش جونگ کوک قیافه ی مظلومی ب خدش گرفته بود و به ی سگ گوگولی تبدیل شد
حقیقتا پشمام ریخت این همون صگ چند دقیقه پیش بود؟
جونگ کوک یکم دسگه رو ناز کردو بعد رفت
منم رفتم نشستم رو مبل هنوز دودقیقه نگذشته بود که دوبارع یاد هانا افتادم پس رفتم اتاق جونگ کوک در زدم ک گفت بیاتو نگاهشو از برگه ها گرفت و ب من داد
کوک:باز چیه
ات:میخام برم بیرون
کوک:جوابشو میدونی چرا میگی؟
ات:خو منم آدمم میخام برم بیرون،ت همش باپسرا بیرو..
پرید وسط حرفمو گفت
کوک:ات یک کلمه دیه حرف بزنی میفرستمت پیش بمااا
ات:بی ادب
بعد اینکه جونگ کوک گفت نمیزارع برم دوبارع رفتم ت حیاط که یکم سر اون سگه کرم بریزم چون ایندفعه با زنجیر بسته شده بود
ولی چشمم ب استخر افتاد نمیدونم کدوم مشنگی ت این هوای سرد میرع شنا
یکم بش نگاه کردم یهو دلم خاست شنا کنم خو مثل کاکائو یی بود که چشمک میزد
بخاطر همین زارت پریدم ت آب انگار یادم رفته بود که شنا بلد نیستم🤦🏼‍♀️..
15لایک
دیدگاه ها (۳)

#تنفر_تا_عشق#پارت_11#اد_جئونهمینطوری داشتم دست و پا میزدم که...

#تنفر_تا_عشق#پارت_12#اد_جئونتصمیم گرفتم ب م اشپزی کنم ..از ا...

پارت جایزه ی چالش🎁#تنفر_تا_عشق#پارت_9#اد_جئونات باشع پس میرم...

پارت اخر چند پارتی کوک

پارت ۱۴

رمان عشق و نفرت جنبه ندارید لطفاً نخونیدپارت۸ویو ات : ما رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط