P

P5


_ ببخشید.
کلاس تموم شده بود و بچه ها داشتن دونه دونه از کلاس میرفتن. ا.ت به پسری که کنارش نشسته بود گفت : ببخشید.
پسر با بی حوصلگی سرشو بالا آورد و گفت : بله.
نور آفتاب از پشت به دختر میزد و موهای قهوه ای روشنش هم رنگ طلا شده بود. با چشمای درشتش بهش خیره شده بود و انگار میخواست سوالی بکنه. اون واقعا زیبا بود. پسر آروم آب دهانشو قورت داد و گفت : بله.
_ ببخشید میشه جزوتون و داشته باشم ؟ چون دیر اومدم می‌خوام نکاتی که نبودم و
یادداشت کنم.
پسر گفت : کی برش میگردونی ؟
_ همین الان. نکات و که نوشتم بهتون میدمش. فقط شما کجا میرید که من براتون بیارم اونجا.
+ جایی نمیرم تو کلاس میشینم. کلاس بعدیمم اینجاس.
دختر لبخندی زد و گفت : عالیه. من سریع مینویسم و بهتون بر میگردونم.
پسر جزوشو از تو کیفش در آورد و به ا.ت داد.
_ متشکرم .
ا.ت آروم زیپ کیفشو باز کرد و ناگهان به سمت پسر برگشت : راستی میشه بپرسم اسم شما چیه ؟
پسر با تعجب گفت : من مین یونگیم.
ا.ت لبخندی زد و گفت : از آشناییتون خوش وقتم.
دوباره به سمت کیفش برگشت و کشش رو در آورد و موهاشو بست. و دوباره این یونگی بود که به دختر خیره شده بود ......
دیدگاه ها (۰)

P2۱۳ سال پیش: نفس عمیقی کشید و دستی به موهاش کشید : تو میتون...

تولد کوکی کوچولومونههههههههه تولدت مبارک خرگوش کوچولو 🥺🥺😭😭💖💖...

The last part_ هی صبر کن منم بیام. + خیلی وقته پرواز نکردم و...

سلام چطوریننننننن؟؟؟من با دو پارت و یک فیک جدید باز گشتم.😎فی...

پارت ۸ فیک مرز خون و عشق

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط