خواهر گربه 🐱 پارت ۸
خواهر گربه 🐱 پارت ۸
مایکی : باجی اون نوارو بده من کنارته
باجی : ....
مایکی : ده باجی بده
باجی : من کار دارم بیا خودت ببر
مایکی : 🤬🤬🤬🤬
میتسویا : سلام
میتسویا تازه از خرید کردن برگشته
مایکی : خوب شد اومدی
میتسویا : ایییی واییییی کی رنگ سیارو ریخته رو کاغذاااا باید رنگ قرمزززززز میزدین
باجی : کار گربه ی چیفویو بود
چیفویو: باجی سان گربه ی من خوابیده چطورررر کار اوننننن بودهههههه
ا.ت : ای خدا اینجا چه خبره با این ریدمان کاری ها میخاین تولدم بگیرین 😫
چیفویو: باجی سان اون رنگ سیاه رو بده به من
باجی : نخیرم رنگ سیاه قشنگن خوبه
چیفویو: باجییی سان تولد دراکنه این کارا رو نکن
ایزانا : ای من ریدممممممم .........
اما : چی شده
کاکوچو : هیچی دسرا خراب شد
ایزانا: من که خوب انجامش دادم ای خدااااا من ریدممممم...........
تاکمیچی : بدبخت شدیم
یوزوها : چرا
تاکمیچی : سانزو رفت. و اعصاب کازوتورا ، کازوتورا هم یک مشت زد به کیک
ا.ت : به به چقدرم شما خوب هم کاری میکنید بهتره با این دست گلاتون زنگ بزنیم ببینیم اونا کجان ممکنه الان برسن
مایکی : راست میگه یکی زنگ بزنهههههه
میتسویا : ا.ت چان خودت زنگ بزن
ا.ت : نه دوستای شمان تازه من شمارشو از کجام در بیارم
هاکای : گوشی داداشتو بردار
ا.ت : ای خدا از دست شما باشه من چرا باید اینجا باشم
ا.ت : الو سلام پاه چین کجایین
پاه چین : الان دم دریم میشه درو باز کنید
ا.ت : نه هنوز یه عالمه کار مونده سر گرمش کن
پاه چین : نتونستم هی میگفتم بریم خونه مشکوک شده
ا.ت : ریدم تو اون.........
گوشی میزاره زمین
ا.ت : الان دم درن
مایکی : چییییی
ا.ت : ای خدا خودم باید از اول کارا رو میکردم
ا.ت میره رنگو از باجی میگیره و کاغذها رو میده به چیفویو که قرمز کنه و بعد میره رو کیک خامه میریزه که معلوم نشه به ران و ریندو میگه برن کمک برای آماده کردن اتاق سانزو رو میندازه بیرون بیرون که نه میبره یه جای دیگه دسرا رو میزاره یخچال که بعد از کیک بخورن تا اون موقع آماده بشه و درو باز میکنن دراکن میاد پشماش میریزه که اینجا چه خبره واو ممنون خلاصه خوردین کوفتتون شد آخر شب
ا.ت : هدیه رو بیارین دیگه اه
باجی : راست میگه
دراکن : کدوم هدیه
مایکی : .........
😶🌫️.
مایکی : باجی اون نوارو بده من کنارته
باجی : ....
مایکی : ده باجی بده
باجی : من کار دارم بیا خودت ببر
مایکی : 🤬🤬🤬🤬
میتسویا : سلام
میتسویا تازه از خرید کردن برگشته
مایکی : خوب شد اومدی
میتسویا : ایییی واییییی کی رنگ سیارو ریخته رو کاغذاااا باید رنگ قرمزززززز میزدین
باجی : کار گربه ی چیفویو بود
چیفویو: باجی سان گربه ی من خوابیده چطورررر کار اوننننن بودهههههه
ا.ت : ای خدا اینجا چه خبره با این ریدمان کاری ها میخاین تولدم بگیرین 😫
چیفویو: باجی سان اون رنگ سیاه رو بده به من
باجی : نخیرم رنگ سیاه قشنگن خوبه
چیفویو: باجییی سان تولد دراکنه این کارا رو نکن
ایزانا : ای من ریدممممممم .........
اما : چی شده
کاکوچو : هیچی دسرا خراب شد
ایزانا: من که خوب انجامش دادم ای خدااااا من ریدممممم...........
تاکمیچی : بدبخت شدیم
یوزوها : چرا
تاکمیچی : سانزو رفت. و اعصاب کازوتورا ، کازوتورا هم یک مشت زد به کیک
ا.ت : به به چقدرم شما خوب هم کاری میکنید بهتره با این دست گلاتون زنگ بزنیم ببینیم اونا کجان ممکنه الان برسن
مایکی : راست میگه یکی زنگ بزنهههههه
میتسویا : ا.ت چان خودت زنگ بزن
ا.ت : نه دوستای شمان تازه من شمارشو از کجام در بیارم
هاکای : گوشی داداشتو بردار
ا.ت : ای خدا از دست شما باشه من چرا باید اینجا باشم
ا.ت : الو سلام پاه چین کجایین
پاه چین : الان دم دریم میشه درو باز کنید
ا.ت : نه هنوز یه عالمه کار مونده سر گرمش کن
پاه چین : نتونستم هی میگفتم بریم خونه مشکوک شده
ا.ت : ریدم تو اون.........
گوشی میزاره زمین
ا.ت : الان دم درن
مایکی : چییییی
ا.ت : ای خدا خودم باید از اول کارا رو میکردم
ا.ت میره رنگو از باجی میگیره و کاغذها رو میده به چیفویو که قرمز کنه و بعد میره رو کیک خامه میریزه که معلوم نشه به ران و ریندو میگه برن کمک برای آماده کردن اتاق سانزو رو میندازه بیرون بیرون که نه میبره یه جای دیگه دسرا رو میزاره یخچال که بعد از کیک بخورن تا اون موقع آماده بشه و درو باز میکنن دراکن میاد پشماش میریزه که اینجا چه خبره واو ممنون خلاصه خوردین کوفتتون شد آخر شب
ا.ت : هدیه رو بیارین دیگه اه
باجی : راست میگه
دراکن : کدوم هدیه
مایکی : .........
😶🌫️.
۳۰.۶k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.