پارت
☆♡پارت: ۲۲♡☆
قط کرد...
سویونگ: هانیول بود... زنگ زده بود ببینه چی کار می کنیم...
تهیونگ: اها... باش...
دوباره فیلم رو نگا کردن...
یک و نیم ساعت بعد...
تهیونگ: اوف بلاخره تموم شد... چقد زیاد بود...
سویونگ: اره...
تهیونگ: گشنت نیست؟
سویونگ: چرا.. گشنمه...
تهیونگ: جین هیونگ گفت تو یخچال سوپ هست می رم اونو گرم کنم...
سویونگ: باشه مرسی...
تهیونگ رفت توی اشپز خونه و ظرف سوپ رو برداشت و گذاشت روی گاز و گرمش کرد... رفت پیش سویونگ...
تهیونگ:برات سوپ و بیارم اونجا؟
سویونگ: اره مرسی... ببخشید که بخاطر من به زحمت افتادی...
تهیونگ: باشه..خواهش... 😊
تهیونگ رفت و سوپ رو ریخت توی کاسه ی کاسه هم برای خودش ریخت و بردشون پیش سویونگ... کاسه هارو گذاشت روی میز...
تهیونگ: خب... بفرما بخور☺️
سویونگ: مرسی😊
تهیونگ: خواهش... بزار کمکت کنم...
تهیونگ به سویونگ کمک کرد بشینه و غذاشو بخوره...
تهیونگ: می تونی خودت بخوری؟
سویونگ: اره.. دستام دیگه سالمن 😅
تهیونگ: باش بخور😅
شروع کردن به خوردن غذاشون...
سویونگ: دست پخت جین اوپا خیلی خوبه...
تهیونگ: اره... دست پخت تو ام خوشمزس... اما من دست پخت من افتضاحه😂
سویونگ: واقعا؟
تهیونگ: اره...😂
یکم بعد...
غذاهاشونو خوردن و تهیونگ ظرفارو جمع کرد... از اشپز خونه اومد بیرون که دید سویونگ بلند شده داره میره سمت پله ها... رفت سمت سویونگ و براید بغلش کرد...
سویونگ: چی کار می کنی؟.. خودم میرم..
تهیونگ: نه خودم می برمت... می خوای بری تو اتاق؟
سویونگ: اره.. اما خودم می تونم برم..
تهیونگ: به اعضا و خانم لی قول دادم حواسم بهت باشه..اگه موقع بالا رفتن از پله ها بیوفتی چی؟.. خودم می برمت...
سویونگ: باش...
تهیونگ سویونگ و برداشت برد بالا و گذاشتش رو تخت...
تهیونگ: خب چیزی لازم نداری؟
سویونگ: نه مرسی...
تهیونگ: خواهش می کنم... من می رم تو استراحت کن..
سویونگ: باش..
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه 💜🌹
شرطا:
لایک: ۳۵
کامنت: ۳۰
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
قط کرد...
سویونگ: هانیول بود... زنگ زده بود ببینه چی کار می کنیم...
تهیونگ: اها... باش...
دوباره فیلم رو نگا کردن...
یک و نیم ساعت بعد...
تهیونگ: اوف بلاخره تموم شد... چقد زیاد بود...
سویونگ: اره...
تهیونگ: گشنت نیست؟
سویونگ: چرا.. گشنمه...
تهیونگ: جین هیونگ گفت تو یخچال سوپ هست می رم اونو گرم کنم...
سویونگ: باشه مرسی...
تهیونگ رفت توی اشپز خونه و ظرف سوپ رو برداشت و گذاشت روی گاز و گرمش کرد... رفت پیش سویونگ...
تهیونگ:برات سوپ و بیارم اونجا؟
سویونگ: اره مرسی... ببخشید که بخاطر من به زحمت افتادی...
تهیونگ: باشه..خواهش... 😊
تهیونگ رفت و سوپ رو ریخت توی کاسه ی کاسه هم برای خودش ریخت و بردشون پیش سویونگ... کاسه هارو گذاشت روی میز...
تهیونگ: خب... بفرما بخور☺️
سویونگ: مرسی😊
تهیونگ: خواهش... بزار کمکت کنم...
تهیونگ به سویونگ کمک کرد بشینه و غذاشو بخوره...
تهیونگ: می تونی خودت بخوری؟
سویونگ: اره.. دستام دیگه سالمن 😅
تهیونگ: باش بخور😅
شروع کردن به خوردن غذاشون...
سویونگ: دست پخت جین اوپا خیلی خوبه...
تهیونگ: اره... دست پخت تو ام خوشمزس... اما من دست پخت من افتضاحه😂
سویونگ: واقعا؟
تهیونگ: اره...😂
یکم بعد...
غذاهاشونو خوردن و تهیونگ ظرفارو جمع کرد... از اشپز خونه اومد بیرون که دید سویونگ بلند شده داره میره سمت پله ها... رفت سمت سویونگ و براید بغلش کرد...
سویونگ: چی کار می کنی؟.. خودم میرم..
تهیونگ: نه خودم می برمت... می خوای بری تو اتاق؟
سویونگ: اره.. اما خودم می تونم برم..
تهیونگ: به اعضا و خانم لی قول دادم حواسم بهت باشه..اگه موقع بالا رفتن از پله ها بیوفتی چی؟.. خودم می برمت...
سویونگ: باش...
تهیونگ سویونگ و برداشت برد بالا و گذاشتش رو تخت...
تهیونگ: خب چیزی لازم نداری؟
سویونگ: نه مرسی...
تهیونگ: خواهش می کنم... من می رم تو استراحت کن..
سویونگ: باش..
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه 💜🌹
شرطا:
لایک: ۳۵
کامنت: ۳۰
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
- ۲۶.۹k
- ۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط