دشمن ناتنیpt

دشمن ناتنیpt14
-این همه مافیا تو شهر هست،چرا جاسوس خانواده کیم شدی؟
+احمق تر چیزی هستی که فکر می کردم،من از افراد کیم نیستم.
.
صدایی از دختر نمیشد شنید،آخرین صدایی که تو اتاق شنیده شده بود صدای جونگکوک بود که به جیمین گفته بود بیاد تو اتاق دختر.
سوهی بیشتر از اینکه از آدم جلوش بترسه از پدرش ترس داشت،اگه میفهمید سوهی آدرس انبار رو به تهیونگ داده بود نمیدونست قراره باهاش چیکار کنه.
با اومدن جیمین و گفتن ماجرا بهش دختر رو کشون کشون به سمت یکی از سلول های زیر زمین بردند .دختر رو به صندلی چوبی بستن.
جونگکوک دور دختر چرخید و پشتش ایستاد .
-کارت برای گول زدن جین خوب ولی برای من نه
چاقویی که از نظر خودش از همه تیز تر بود رو برداشت و پشت دختر کشید.
برای بار اول خراش انداخت و بار دوم زخم رو عمیق تر کرد و جوری که خون از پشت دختر جاری شده بودن.
سوهی از درد چشمامشو بست و لبش رو گاز گرفت .
جونگکوک یه خط عمیق دیگه رو علامت تتو شده رو بدن دختر انداخت و باعث شد دختر از درد بار دیگه به خودش جمع بشه اما باعث نمیشد که فریاد بزنه.
جیمین با دیدن کاری جونگکوک داشت میکرد بلافاصله به جین زنگ زد و ماجرا رو براش سریع گفت
~جین پشت خطه جونگکوک
-بزار رو اسپیکر
جیمین گوشی رو اسپیکر گذاشت
$جونگکوک می‌شنوی
-بگو.
$با سوهی کاری نداشته باش....اون دختر سون هو
جونگکوک از حرف جین تعجب کرد و چاقو از دستش افتاد.سمت دختر رفت و برای اینکه بتونه صورتش رو ببینه رو پاهاش نشست
-بگو جین دروغ میگه...زود باش
سوهی که با بیهوش شدن فاصله ای نداشت لبخند محوی زد
+دروغ نمیگه....داداش ناتنی
حرفش مصادف شد با تاریکی و بیهوش شدنش .
دیدگاه ها (۴)

دشمن ناتنی pt15جین سریع خودش رو به خونه رسوند و بعد به زیر ز...

دشمن ناتنیpt16سوهی با دیدن آخرین پیام تهیونگ لبخندی زد و لپت...

دشمن ناتنیpt13بعد از چند دقیقه چیزی که میدید باعث اعصابنیتش ...

دشمن ناتنیpt12 کیم سون هو رو صحنه رفت و شروع به صحبت کرد @ م...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁴⁶اروم خندیدم رفتم داخل..... . . . داشتم سا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط