دشمن ناتنیpt

دشمن ناتنیpt16
سوهی با دیدن آخرین پیام تهیونگ لبخندی زد و لپتاپ رو بست و مخفیش کرد.
به سمت اتاق جین رفت ،اول در زد و بعد وارد شد
$حالت خوبه ؟
+آره
دختر رو صندلی نشست
+فکر میکردم قراره هویتم راز بمونه
$اگه دوست داری بمیری هنوز دیر نشده،بجای جونگکوک افرادم میتونن بکشنت
سوهی نفس عصبی کشید
+گوشیم رو بده
$چرا باید بدم؟
+احتمالا بابام بهم زنگ بزنه،اگه جوابش رو ندم نه تنها جونگکوک بلکه تورو هم می‌کشه مرد،اما اگه نگران اینی که جونگکوک رو لو بدم،نگران نباش به اون پسر جیمین هم گفتم بابام قرار نیست چیزی بفهمه
$به چه قیمتی؟
+نفهمه اینجا بودم
جین نگاه مشکوکی به دختر انداخت و در آخر قبول کرد و گوشی رو به دختر داد.
.
(فردا)
به مهمونی رسید و بدون تردید سمت پدرش و تهیونگ رفت
√حالت خوبه
تهیونگ جوری که باباش چیزی نفهمه پرسید
+آره
@ خوش اومدی
+ممنون
جیسونگ و جونگکوک هم به اون سه نفر نزدیک شدن که همین باعث نگاه تند تهیونگ و سون هو به جونگکوک شد و سوهی متوجه این موضوع نشد.
.
با بالا رفتن پدرش و صدا زدن دختر اونم به بالا رفت درست کنار پدرش ایستاد و سون هو شروع کرد به معرفی کردن سوهی.
دختر از این موضوع خوشحال بود که قرار نبود حرفی بزنه.
با تموم شدن حرفای پدرش تمام افراد دست زدن و اون سه نفر پایین اومدن کنار میز وایسادن.
.
مهمونا خیلی وقت بود رفته بودن و اون پنج نفر مونده بودن که اونم اگه بخاطر اسرار های جیسونگ نبود یه دقیقه هم کنار هم نبودن.
تو همین حین گوشی جونگکوک به صدا درومد و برای جواب دادنش به بیرون رفت که طولی هم نکشید که سون هو هم پشتش بیرون رفت .تهیونگ با جیسونگ صحبت میکرد و سوهی به حرفاشون گوش میداد.
# سون هو کجا رفت؟
√با جونگکوک کار داشت
# پس من برم دنبالشون،دیروقته
جیسونگ بلند شد و بیرون رفت و بعد از چند دقیقه صدای جیغی که از بیرون اومد باعث شد سوهی و تهیونگ از جاشون بلند شن.
دیدگاه ها (۵)

دشمن ناتنی pt17جیسونگ با گریه وارد خونه شد و نگاه تنفر باران...

دشمن ناتنیpt18با ظاهر شدن اسم جین رو گوشیش تماس رو وصل کرد+ ...

دشمن ناتنی pt15جین سریع خودش رو به خونه رسوند و بعد به زیر ز...

دشمن ناتنیpt14-این همه مافیا تو شهر هست،چرا جاسوس خانواده کی...

black flower(p,251)

پارت نوزدهم امگای شیرین من 🌷 (رفت)_ اخشهه قلبم داشت میرفتم ت...

black flower(p,252)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط