وقتی فروخته میشی بهش اما.....♡
وقتی فروخته میشی بهش اما.....♡
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 2
𝙿𝙰𝚁𝚃 9
جیمین ویو
خوب فردا قرار برم شرکت و از شریکم سهمش رو بخیرم البته میدونم هیچکس اون سهم رو نمیخره فردا به منشی دایون زنگ میزنم و میرم به سوی شرکت البته فردا مهمونی داریم راستی خبر از شرکت نگرفتم فردا که خودم میرم شرکت
شب ویو ا.ت
ا.ت: نامجون بدختیم
نامجون: چرا
ا.ت: اون تو شرکته
نامجون: اون کیه
ا.ت: اون دیگه
نامجون: اون اسم داره بگی کیه؟؟
ا.ت: پپااارررکککک جججیییمممییینن دیگه وای وای
نامجون : چرا مگه چیکار کرده
ا.ت: هیچ کاری تو شرکت سهم داره اییشش
ا.ت: و البته شاید باشه شاید نباشه البته اون هیچ وقت چزی رو شریک نمیشه و اگر بشه با جونش میجنگه تا اون رو مال خودش کنه حوصله کلکل رو نداره به خاطر همین هم سعی میکنه با کسی شریک نشه
نامجون: راست میگی پس خودش نیست
ا.ت: اره نیست
نامجون: حالا بگیر بخواب
فردا صبح ساعت ۷:۳۰
جیمین ویو
ساکت شو ای ساعت
ساکتتت
اییش
۱۵ بعد
یادش بخیر ا.ت صبح بیدار میشد برام صبحونه اماده میکرد هییعع
لعنت بهت سوجین
ایییش
نیم ساعت بعد
ا.ت :خو ب دیگه من رفتم نامجون
نامجون: وایسا باهم بریم
ا.ت: باشه
بورام: منم با مامانی میرم
ا.ت: باشه بیا
رسیدن شرکت
ا.ت : خدافظ
بورام:خدافض
نامجون : خدافض
ساعت ۹:۰۰
جیمین ویو
داخل ماشین
خوب خوب خوب دیگه قرار به اون متیکه نشون بدم کی میتونه بخره حالا دید
الان دیگه به دایون زنگ بزنم
مکالمه منشی دایون و جیمین
پایان
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 2
𝙿𝙰𝚁𝚃 9
جیمین ویو
خوب فردا قرار برم شرکت و از شریکم سهمش رو بخیرم البته میدونم هیچکس اون سهم رو نمیخره فردا به منشی دایون زنگ میزنم و میرم به سوی شرکت البته فردا مهمونی داریم راستی خبر از شرکت نگرفتم فردا که خودم میرم شرکت
شب ویو ا.ت
ا.ت: نامجون بدختیم
نامجون: چرا
ا.ت: اون تو شرکته
نامجون: اون کیه
ا.ت: اون دیگه
نامجون: اون اسم داره بگی کیه؟؟
ا.ت: پپااارررکککک جججیییمممییینن دیگه وای وای
نامجون : چرا مگه چیکار کرده
ا.ت: هیچ کاری تو شرکت سهم داره اییشش
ا.ت: و البته شاید باشه شاید نباشه البته اون هیچ وقت چزی رو شریک نمیشه و اگر بشه با جونش میجنگه تا اون رو مال خودش کنه حوصله کلکل رو نداره به خاطر همین هم سعی میکنه با کسی شریک نشه
نامجون: راست میگی پس خودش نیست
ا.ت: اره نیست
نامجون: حالا بگیر بخواب
فردا صبح ساعت ۷:۳۰
جیمین ویو
ساکت شو ای ساعت
ساکتتت
اییش
۱۵ بعد
یادش بخیر ا.ت صبح بیدار میشد برام صبحونه اماده میکرد هییعع
لعنت بهت سوجین
ایییش
نیم ساعت بعد
ا.ت :خو ب دیگه من رفتم نامجون
نامجون: وایسا باهم بریم
ا.ت: باشه
بورام: منم با مامانی میرم
ا.ت: باشه بیا
رسیدن شرکت
ا.ت : خدافظ
بورام:خدافض
نامجون : خدافض
ساعت ۹:۰۰
جیمین ویو
داخل ماشین
خوب خوب خوب دیگه قرار به اون متیکه نشون بدم کی میتونه بخره حالا دید
الان دیگه به دایون زنگ بزنم
مکالمه منشی دایون و جیمین
پایان
۳.۰k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.