ارسلان:همه حاضر شدیم حسم به دیا جدی بود رفتیم تو ماشین مت
ارسلان:همه حاضر شدیم حسم به دیا جدی بود رفتیم تو ماشین متین اینا با ماشین خودشون اومده بودن و ما هم با ماشین خودمون
(بعد از رسیدن به تهران )
دیانا:ارسلان از این کوچه برو خونمون نزدیکه
ارسلان:باشه
دیانا:رسیدیم
ارسلان:زنگ بزن درو باز کنن دیا
دیانا:اوکی... الو مامانی باز کن درو
مهناز :سلام عزیزم ما دبی هستیم
دیانا:مامانننن هموز یه هفته نشده که برگشتین الان من چی کار کنم
ارسلان:چی شده
دیانا:هیچی
مهناز :کلید رو گذاشتم زیر گلدون من برم عزیزم بای
دیانا:نه مامان اه
ارسلان:چیه
دیانا:هیچی مامانم اینا رفتن دبی اه
ارسلان:خب الان چیکار میکنی
دیانا:کلید رو برام گذاشته میرم خونه
ارسلان :تنها نیستی ؟
دیانا:چرا ولی خب اشکال نداره
ارسلان:بریم خونه ما
دیانا:نه بابا مزاحمت نمیشم
ارسلان:مراحمی بیا بریم
دیانا:نه ترو خدا
ارسلان:میخوام به خانوادم نشونت بدم
دیانا:اصلا
ارسلان:پس میریم خونه مجردیم
دیانا:نه
ارسلان:آره بریم
دیانا:نمیدونم
ارسلان:میریم پس
امروز کمتر درس داشتم گفتم پارت بزارم لایک ها به ده برسه پارت بعدی رو سعی میکنم امروز بزارم
(بعد از رسیدن به تهران )
دیانا:ارسلان از این کوچه برو خونمون نزدیکه
ارسلان:باشه
دیانا:رسیدیم
ارسلان:زنگ بزن درو باز کنن دیا
دیانا:اوکی... الو مامانی باز کن درو
مهناز :سلام عزیزم ما دبی هستیم
دیانا:مامانننن هموز یه هفته نشده که برگشتین الان من چی کار کنم
ارسلان:چی شده
دیانا:هیچی
مهناز :کلید رو گذاشتم زیر گلدون من برم عزیزم بای
دیانا:نه مامان اه
ارسلان:چیه
دیانا:هیچی مامانم اینا رفتن دبی اه
ارسلان:خب الان چیکار میکنی
دیانا:کلید رو برام گذاشته میرم خونه
ارسلان :تنها نیستی ؟
دیانا:چرا ولی خب اشکال نداره
ارسلان:بریم خونه ما
دیانا:نه بابا مزاحمت نمیشم
ارسلان:مراحمی بیا بریم
دیانا:نه ترو خدا
ارسلان:میخوام به خانوادم نشونت بدم
دیانا:اصلا
ارسلان:پس میریم خونه مجردیم
دیانا:نه
ارسلان:آره بریم
دیانا:نمیدونم
ارسلان:میریم پس
امروز کمتر درس داشتم گفتم پارت بزارم لایک ها به ده برسه پارت بعدی رو سعی میکنم امروز بزارم
۲۴.۴k
۱۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.