وقتی به زور ازدواج میکنین ولی تو دوستش داری

وقتی به زور ازدواج میکنین ولی تو دوستش داری.....
P⁵
پیش خودت فکر کردی...
چرا واقعا زنده ای؟ چرا نمیمیری؟ چه فایده ای داشتی؟ برای خودت یا لینو؟ شاید داداشت و اعضای اکیپت؟ پسرایی که بعد از عروسی ندیدیشون؟
صدای در زدن رو شنیدی....
-ا.ت حالت خوبه؟
جوابی ندادی.
-ا.ت خوبی جواب بده
فقط صدای هق هق هات میومد.
-ا.ت لطفا
&ا.ت خواهری جواب بده
در رو قفل کردی و بهش تکیه دادی.
-هیون چیشده؟ کجا رفته بود؟
&اومده بود خونه
با صدای لرزونت جواب دادی....
+هیونجین...داداشی...خیلی دوستت دارم، مرسی که برادرم بودی....لطفا توی زندگی بعدیم هم برادرم باش....
&چی داری میگی ا.ت؟
-ا.ت در رو باز کن
+لینو....هم بازی دوران بچگیم و همسر الانم، ممنونم بخاطر همه کارایی که برام کردی....ببخشید، با ازدواجمون رابطه دوستیمونم بهم خورد ولی باید قبل از رفتنم اینو بهت بگم....من دوستت دارم از بچگی دوستت داشتم و الانم دوستت دارم...ممنونم که توی زندگیم بودی
-ا.ت در رو باز کن(گریه)التماست میکنم در رو باز کن(گریه)
+ممنونم از همتون به پسرا بگید خیلی دوستشون دارم
&ا.ت در رو باز کن
همینطور پشت سر هم به در ضربه میزدن.
مشت قرصی که توی دستت بود رو توی دهنت ریختی و میخواستی لیوان آب بر داری و از در دور شدی