کوک ده دقیقع تو ده دقیقه میخواد بره خونش و بعد سریع بر

کوک: ده دقیقع؟؟ تو ده دقیقه میخواد بره خونش و بعد سریع برگرده؟.

یونگی: اون هر کاری ازش بر میاد..


همه اومده بودن پایین.. ته گفته

ته: پس اون دختره کجاس

شوگا: ده دقیقه دیگه میاد شما کم‌کم برین بیرون..

ذهن شوگا

همینجوری زمان میگذشت و یونا نمیومد بچه ها دیگه همشون بیرون بودن...
منم رفتم بیرون و درو بستم و قفلش کرد
نه دقیقه گذشته بود
جیهوپ سرش تو گوشیش بود و رفت تو خیابون که یهو صدای چرخای اسکیت اومد...
کوک داد زد..

کوک: هوبی هیونگ مرقب باش

جیهوپ سرشو از تو گوشی دراورد به خیابونی که صدای چرخای اسکیت توش پر بود نگاه کرد سرشو با دستاش گرف تو چشاشو محکم بست داد زد

هپبی: الان ب فاخ مییییرممم

یونا نتونسته بود هوسوکو ببینه بخاطر همین سرعتشو کم نکرد پنج متر با جیهوپ فاصله داشت که سرعتشو زیاد کرد و دستشو برد زیر اسکیتشو از رو جیهوپ پرید (نمیدونم توضیخاتم دقیق نبود..ولی حالا یجور تصورش کنین...) چند تا دور کوچیک زد تا سرعتش کم شد و واستاد...

_نه دقیقه و پنجاه و پنج ثانیه شد...

کوک ویو

جذب بدنش شده بودم...  تتو هاش سیکس پکاش گردنبندش و.... ولی بیشتر از اون اینکه کم تر از ده دقیقه خودشو رسوند... وقتی از رو جیهوپ پرید..... فوق‌العاده بود.. جدا از اون چه شکلی نفسش بند نیومده بود؟؟...
دیدگاه ها (۳)

جدا از اون چشکلی نفسش بند نیومده بود؟؟..._وااااتتت؟؟. ریدممم...

یونا همینطور که سرش پایین بود به حرف اومد.. _اما اقای رییس.....

همینجوری بهش زل زده بودم که... که خودشو کشید عقب و سرشو اورد...

زود تر از همه اماده شده بودم رفتم پایین که.... که اون دختره ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط