My goddess

♡My goddess⁦♡
part ۱۲


الونا:
کارکنان اونجا یه سایز اندازه من رو بهم دادن تا برم پروش کنم رفتم تو اتاق پرو و لباسامو در آوردم و شروع کردم به پوشیدن که یکی از کارکنانش همش مزاحم میشد و اجازه نمی‌داد کارمو کنم و همش پرده رو کنار میزد آخرش به زور لباسمو ‌‌پوشیدم و رفتم تا ببینم به نظرشون خوبه یا نه
م.ه: اوه قشنگه
پ.ه: خوبه
هیوجین: خوب نیست
م.ه: برو یدونه دیگه رو پرو کن
دوباره رفتم یدونه دیگه رو پرو کردم و بازم رفتم تا ببینم نظرشون چیه
م.ه: نه خیلی تور توریه
پ.ه: بهت نمیاد
هیوجین: خوب نیست
الونا: خ...خب میشه اونو اینبار انتخاب کنم؟
م.ه: کدوم...عاها...خب...البته! میتونی پروش کنی
کارکن: بفرمایید داخل الان براتون میارم
همونی که مد نظرم بود رو اینبار می‌خوام پرو کنم یکم باز هست اما شاید بهم بیاد چون واقعا چشممو گرفته بود، دوباره رفتم تا اینبار ببینم نظرشون چیه
م.ه: عاممم بد نیست
پ.ه: نظری ندارم
هیوجین: زیادی بالاتنش بازه
کارکن: میتونیم طوری که دوست دارید یکم پوشیده ترش کنیم
هیوجین: همون اولیه بهتره این اصلا خوب نیست
کارکنان: اتفاقا این لباس به همسرتون بخاطر اندام خوش فرمشون خیلی میاد
هیوجین: اولن حرف دهنتو بفهم دومن به تو هیچ ربطی نداره که چی به همسر من میاد
م.ه: خب پس همون اولیه قشنگ تر هم هست
الونا: چشم
رفتم تو اتاق و خودمو یه دور تو آینه دیدم
الونا: فکرشو نمیکردم تو این سن و تو همچین وضعیتی لباس عروسیم رو تنم کنم....هوم.....
بعد پوشیدن لباسام اومدم بیرون
م.ه: خب بریم سراغ کفش و لباسهای هیوجین...
(تو فروشگاه کفش)
م.ه: به نظرم اون خوبه هوم؟چون زیاد پاشیده بلند هم خوب نیست کوتاه باشه بهتره
الونا: ب...بله
م.ه: آقا میشه اون کفش رو برامون بیارید
یکی از کفش هارو پوشیدم که زیاد خوشم نیومد
م.ه: این خیلی خوبه
فروشنده: چطوره این هم امتحان کنین
دقیقا همونی که فروشنده آورد پاشینه بلند بود و من دوستش داشتم
م.ه: نه خوب نیست خیلی بلنده
فروشنده: حالا یه امتحان میکنن
م.ه: خب باشه
پوشیدمش که از نظرم خوب بود
م.ه: نه نه بلنده
هیوجین: خوب نیستش
بالاخره همون اولیه رو خریدیم و رفتیم سراغ لباسای داماد
(بعد سه ساعت)
سوار ماشین شدیم تا بریم خونه قبل از اینکه برگردیم لباس های خونگی هم برام خریدن و واقعا خوشحال شدم کل راه سکوت بود که رسیدیم
رفتم داخل خونه و خدمتکارا لباسامو داشتن میاوردن اتاقم
الونا: ازت ممنونم
خدمتکار:: خواهش میکنم خانم -رفت


شرایط: حداقل به ۳۰ لایک برسونید
دیدگاه ها (۱۴)

♡My goddess⁦♡part ۱۳لباسامو از پلاستیک ها برداشتم و گذاشتمشو...

♡My goddess⁦♡part ۱۳(ادامه پارت سیزدهم)الونا: اونوقت پسرشون ...

♡My goddess⁦♡part 1۱یه حس معذب کننده ای داشتم که خدمتکار صبح...

♡My goddess⁦♡part 10کارش تموم شده بود و تو به همراه نفس نفس ...

♡My goddess⁦♡part ۲۴زود خودمو جم و جور کردم که مادر هیوجین و...

♡My goddess⁦♡part ۲۶اجوما:داشتم کارامو میکردم که گوشیم زنگ خ...

♡My goddess⁦♡part ۲۵الونا: بعد چند دقیقه بحث با اجوما، رفتش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط