P:11
P:11
÷ا.ت میخواستم بهت بگم که
+بگو
÷ببین وقتی حافظت از دست دادی تهیونگ بهت گفت باهات رله بعد تو بهش محبت کردی تا حالا کسی نتونسته خنده تهیونگ دربیاره ولی تو تونستی تاحالا کسی بهش محبت نکرده آما تو کردی آلان اون به محبتات نیاز داره اون یجورایی عاشقت شده ا.ت لطفا به حرفام گوش کن
+چ.ی منظورت تهیونگ
÷اره الان تعجب میکنی ولی تهیونگ واقعا سنگ دل نیست وقتی مامانش باباش مرد فرستادنش پرورش گاه که مامان بزرگت امد به بچه خوندگی قبولش کرد چون مامانت بابات بهش محبت میکرد خیلی دوسشون داشت که وقتی مرد فکر کرد تو کشتی تهیونگ یه قلب خیلی کوچیکی داره توبهش محبت کن ببین چیکار میکنی
+ب.اش
÷ممنون لکنت نگیر
+باش:)
÷آفرین :)
÷من برم خداحافظ
+خداحافظ
جونگکوک رفت یعنی چی یعنی کسی بهش محبت نکرده اگه من بهش کنم باهام مهربون میشه باید بهش محبت کنم اون دایی منه
رفتم سمت اتاقش
در زدم رفتم تو دیدم یجا نشسته دستش زخمی
+ت.هیونگ
رفتم سمتش پیشش نشستم
_اینجا چی میخوای
+دستون چی شده
_به توچه
خواستم دستش بگیرم که نزاشت آخر دستش گرفتم هیه میکشید
+تهیونگ ولش کن
_ا.ت برو بیرون ولش نمیکنم
همین طور کشیدم کشید که یهو افتاد رو پام منظورم سرشه
_آخ
خاستم بلند شم که
_تکون نخرو خوابم میاد
+باش
_آفرین دیگه لکنت نداری
+اهوم
نمیدونم چرا اولی دستم بردم تو موهاش نوازش کردم هیچی نگفت چشماش بست خوابید
صبح بیدار شدم دیدم تهیونگ خوابه
سرش لز پام برداشتم
دیدم بلند شد
_آخی
+بیدار شدی
_اره
دیدم بیدار شد رفت سمت دستشویی دست صورتشو شست امد بیرون داشتم میرفتم که
_ا.ت ممنون بابت دیشب خیلی بهم آرامش دادی
+خواهش
خیلی تعجب کردم این تهیونگ تهیونگ قدیم نیست خیلی عوض شده
دلم میخواست همین طوری بهش آرامش بدم
تا باهام همین طور مهربون باشه
رفتم پایین دست صورتمو شستم امدم بیرون دیدم تهیونگ داده میره بیرون
_ا.ت من دارم میرم بیرون مواظب باش
+باش مواظب کی
_خودت دیگه
نمیدونم چرا ولی خوشحال شدم از این حرفش سریع بغل کردم
+ممنون تهیونگ کیوتی خیلی دوست دارم
_چییییی
+ها هیچی هیچی برو برو دیرت میشه
داشتم هلش میدادم سمت بیرون
_اما توبهم گفتی کیوتی بغلم کردی گفتی دوست دارم
کلی خوشحال شده بود نمیدونم چرا
+نه نه چرت پرت گفتم داشتم هلش میدادم که منو کشوند تو یه اتاق خلوت چسبوند به دیوار که......
÷ا.ت میخواستم بهت بگم که
+بگو
÷ببین وقتی حافظت از دست دادی تهیونگ بهت گفت باهات رله بعد تو بهش محبت کردی تا حالا کسی نتونسته خنده تهیونگ دربیاره ولی تو تونستی تاحالا کسی بهش محبت نکرده آما تو کردی آلان اون به محبتات نیاز داره اون یجورایی عاشقت شده ا.ت لطفا به حرفام گوش کن
+چ.ی منظورت تهیونگ
÷اره الان تعجب میکنی ولی تهیونگ واقعا سنگ دل نیست وقتی مامانش باباش مرد فرستادنش پرورش گاه که مامان بزرگت امد به بچه خوندگی قبولش کرد چون مامانت بابات بهش محبت میکرد خیلی دوسشون داشت که وقتی مرد فکر کرد تو کشتی تهیونگ یه قلب خیلی کوچیکی داره توبهش محبت کن ببین چیکار میکنی
+ب.اش
÷ممنون لکنت نگیر
+باش:)
÷آفرین :)
÷من برم خداحافظ
+خداحافظ
جونگکوک رفت یعنی چی یعنی کسی بهش محبت نکرده اگه من بهش کنم باهام مهربون میشه باید بهش محبت کنم اون دایی منه
رفتم سمت اتاقش
در زدم رفتم تو دیدم یجا نشسته دستش زخمی
+ت.هیونگ
رفتم سمتش پیشش نشستم
_اینجا چی میخوای
+دستون چی شده
_به توچه
خواستم دستش بگیرم که نزاشت آخر دستش گرفتم هیه میکشید
+تهیونگ ولش کن
_ا.ت برو بیرون ولش نمیکنم
همین طور کشیدم کشید که یهو افتاد رو پام منظورم سرشه
_آخ
خاستم بلند شم که
_تکون نخرو خوابم میاد
+باش
_آفرین دیگه لکنت نداری
+اهوم
نمیدونم چرا اولی دستم بردم تو موهاش نوازش کردم هیچی نگفت چشماش بست خوابید
صبح بیدار شدم دیدم تهیونگ خوابه
سرش لز پام برداشتم
دیدم بلند شد
_آخی
+بیدار شدی
_اره
دیدم بیدار شد رفت سمت دستشویی دست صورتشو شست امد بیرون داشتم میرفتم که
_ا.ت ممنون بابت دیشب خیلی بهم آرامش دادی
+خواهش
خیلی تعجب کردم این تهیونگ تهیونگ قدیم نیست خیلی عوض شده
دلم میخواست همین طوری بهش آرامش بدم
تا باهام همین طور مهربون باشه
رفتم پایین دست صورتمو شستم امدم بیرون دیدم تهیونگ داده میره بیرون
_ا.ت من دارم میرم بیرون مواظب باش
+باش مواظب کی
_خودت دیگه
نمیدونم چرا ولی خوشحال شدم از این حرفش سریع بغل کردم
+ممنون تهیونگ کیوتی خیلی دوست دارم
_چییییی
+ها هیچی هیچی برو برو دیرت میشه
داشتم هلش میدادم سمت بیرون
_اما توبهم گفتی کیوتی بغلم کردی گفتی دوست دارم
کلی خوشحال شده بود نمیدونم چرا
+نه نه چرت پرت گفتم داشتم هلش میدادم که منو کشوند تو یه اتاق خلوت چسبوند به دیوار که......
۱۰.۷k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲