P:10
P:10
که
+تهیونگ بهترین خنده داری
_واقعا
+اره
هنوز روش بودم که بلند شدم
_دلم نمیخواد به خود قبلیت برگردی
+چرا
_چون ...
+اها نمیخواد بگی چون دیوانه وار دوست داشتم بهت میچسبیدم نه
_نه نه
+دروغ نگو(خنده)
_باور کن دروغ نمیگم (خنده)
دیدم روم نیم خیز شد امد نزدیک
+ته.....
یهو لبش گذاشت رو لبم مثل این تشنه ها میخورد نمی تونستم همراهیش کنم
بعد چند دقیقه نفس کم آوردم به شونش زدم ازم جدا شد
_انقدر که لبات خوبن نمیشه ازشون دل کند
+لبای توهم همین طور
_:)
چیزی نگفتم خوابیدم
تهیونگ بغلم کرد خوابید
شب بلند شدم سرم خیلی درد میکرد
+ایییی
دیدم تهیونگ از خواب پاشد
_ا.ت خوبی
+نه سرم درد میکنه
رفت بدو بدو پایین بعد چند دقیقه با یه لیوان آب امد تو اتاق
_ا.ت بیا قرصتو بخور
قرص خوردم بعد چند دقیقه سرم یکم آروم شد خوابیدم
صبح از خواب پاشدم
بغلم دیدم کسی نیست
رفتم دست صورتمو شستم
رفتم پایین دیدم تهیونگ رو مبل بود تا منو دید امد سمتم دستمو گرفت از کارش تعجب کردم
_ا.ت بهوش امدی
+ب.له
_چرا لکنت گرفتی
+.........
_ا.ت
+ب.له
_چرا اینطوری میکنی دیشب سرت درد میکرد الان خوب شد
+دیشب سرم درد نمی کرد که
_اما تو دیشب ایش تف توش
+چ.ی شده
_هیچی حافظت برگشته
+حافظم مگه از دست داده بودم
دستم ول کرد
_حوصله ندارم بهت توضیع بدم برو تا اعصبانی نشدم گمشو
+چ.شم
از دید تهیونگ )
ا.ت به خوده قبلیش برگشت نمیدونم چرا ناراحت شدم
شاید از محبتش رفتاراش خوشم آمده بود دلم میخواست دوباره بهم بگه چه لبخند زیبایی داری هوف من چم شده زنگ زدم جونگکوک بیاد پیشم اون حالمو خوب میکرد)
_الو
÷الو تهیونگ یادی از ما کردی
_جونگکوک حالم خوب نیست بیا پیشم
÷هروقت حالت بد میشه یاد من میکنی
_میای یانه
÷باش بابا چرا عصبی میشی یک ساعت دیگه اونجام
_باش بای
÷بای
داشتم غذا میخوردم از کار تهیونگ تعجب کرده بودم چرا اینطوری شده بود منظورش از اون حرفا چی بود تو فکر بودم که در خونه زده شد
رفتم در باز کردم دیدم جونگکوک رفیق تهیونگ
÷سلام ته کجاست
+بالا
÷مرسی
رفت بالا
÷سلام ته
_سلام کوک بیا اینجا
همو بغل کردن
÷چی شده
_جونگکوک به حرفام گوش بده خو
÷خو
_ببین این دختره ا.ت فراموشی گرفته بود بعد من بهش گفتم که رلشم
باور کرد خیلی باهاش خوشحال بودم وقتی که بهم گفت خندت خوشگله یا وقتی بوسیدمش یه حس جدید پیدا کردم وقتی حافظش برگشت ناراحت شدم دلم میخواست دوباره بهم محبت کنه اون حرفارو بزنه یا باهام شوخی کنه
÷اوم اینطور معلومه تو عاشقش شدی
_نه اصلا
÷اره تهیونگ تا کیه میخوای تهیونگ مغرور بمونی باید یروز عاشق شی خودت گول نزن تو عاشق ا.ت شدی ا.ت وقتی حافظش رو از دست داد تو بهش گفتی که عاشقت و باهم زندگی خوبی داشتید و ا.ت انقدر خوشحال بود دوست داشت اما این ا.ت که الان حافظش برگشته ازت میترسه
چون بهش محبت نکردی فقط شکنجش دادی
_ام....
÷ببین ته بسه انقدر دختر بدبخت عذاب نده
به حرف قلبت گوش بده راه درست برو
تا ا.ت ازت متنفر نشده عاشق خودت کنش
_من نمیتونم
÷خو بهش نزدیک شو از حست مطمئن شو
_باش
÷من برم دیگه
_باش خیلی ممنون
÷تهیونگ یادت نره
_باش
داشتم ضرفارو میشستم که
صدای یکی امد
÷ا.ت
+بله
÷میشه حرف بزنیم کارت دارم
+باش
رفتم تو اتاقم رو تخت نشست
÷این اتاقته
+اره
÷خیلی داغون چطوری اینجا میخوابی
+بزور
÷ا.ت می خواستم یچیزبهت بگم
+باش
.........
که
+تهیونگ بهترین خنده داری
_واقعا
+اره
هنوز روش بودم که بلند شدم
_دلم نمیخواد به خود قبلیت برگردی
+چرا
_چون ...
+اها نمیخواد بگی چون دیوانه وار دوست داشتم بهت میچسبیدم نه
_نه نه
+دروغ نگو(خنده)
_باور کن دروغ نمیگم (خنده)
دیدم روم نیم خیز شد امد نزدیک
+ته.....
یهو لبش گذاشت رو لبم مثل این تشنه ها میخورد نمی تونستم همراهیش کنم
بعد چند دقیقه نفس کم آوردم به شونش زدم ازم جدا شد
_انقدر که لبات خوبن نمیشه ازشون دل کند
+لبای توهم همین طور
_:)
چیزی نگفتم خوابیدم
تهیونگ بغلم کرد خوابید
شب بلند شدم سرم خیلی درد میکرد
+ایییی
دیدم تهیونگ از خواب پاشد
_ا.ت خوبی
+نه سرم درد میکنه
رفت بدو بدو پایین بعد چند دقیقه با یه لیوان آب امد تو اتاق
_ا.ت بیا قرصتو بخور
قرص خوردم بعد چند دقیقه سرم یکم آروم شد خوابیدم
صبح از خواب پاشدم
بغلم دیدم کسی نیست
رفتم دست صورتمو شستم
رفتم پایین دیدم تهیونگ رو مبل بود تا منو دید امد سمتم دستمو گرفت از کارش تعجب کردم
_ا.ت بهوش امدی
+ب.له
_چرا لکنت گرفتی
+.........
_ا.ت
+ب.له
_چرا اینطوری میکنی دیشب سرت درد میکرد الان خوب شد
+دیشب سرم درد نمی کرد که
_اما تو دیشب ایش تف توش
+چ.ی شده
_هیچی حافظت برگشته
+حافظم مگه از دست داده بودم
دستم ول کرد
_حوصله ندارم بهت توضیع بدم برو تا اعصبانی نشدم گمشو
+چ.شم
از دید تهیونگ )
ا.ت به خوده قبلیش برگشت نمیدونم چرا ناراحت شدم
شاید از محبتش رفتاراش خوشم آمده بود دلم میخواست دوباره بهم بگه چه لبخند زیبایی داری هوف من چم شده زنگ زدم جونگکوک بیاد پیشم اون حالمو خوب میکرد)
_الو
÷الو تهیونگ یادی از ما کردی
_جونگکوک حالم خوب نیست بیا پیشم
÷هروقت حالت بد میشه یاد من میکنی
_میای یانه
÷باش بابا چرا عصبی میشی یک ساعت دیگه اونجام
_باش بای
÷بای
داشتم غذا میخوردم از کار تهیونگ تعجب کرده بودم چرا اینطوری شده بود منظورش از اون حرفا چی بود تو فکر بودم که در خونه زده شد
رفتم در باز کردم دیدم جونگکوک رفیق تهیونگ
÷سلام ته کجاست
+بالا
÷مرسی
رفت بالا
÷سلام ته
_سلام کوک بیا اینجا
همو بغل کردن
÷چی شده
_جونگکوک به حرفام گوش بده خو
÷خو
_ببین این دختره ا.ت فراموشی گرفته بود بعد من بهش گفتم که رلشم
باور کرد خیلی باهاش خوشحال بودم وقتی که بهم گفت خندت خوشگله یا وقتی بوسیدمش یه حس جدید پیدا کردم وقتی حافظش برگشت ناراحت شدم دلم میخواست دوباره بهم محبت کنه اون حرفارو بزنه یا باهام شوخی کنه
÷اوم اینطور معلومه تو عاشقش شدی
_نه اصلا
÷اره تهیونگ تا کیه میخوای تهیونگ مغرور بمونی باید یروز عاشق شی خودت گول نزن تو عاشق ا.ت شدی ا.ت وقتی حافظش رو از دست داد تو بهش گفتی که عاشقت و باهم زندگی خوبی داشتید و ا.ت انقدر خوشحال بود دوست داشت اما این ا.ت که الان حافظش برگشته ازت میترسه
چون بهش محبت نکردی فقط شکنجش دادی
_ام....
÷ببین ته بسه انقدر دختر بدبخت عذاب نده
به حرف قلبت گوش بده راه درست برو
تا ا.ت ازت متنفر نشده عاشق خودت کنش
_من نمیتونم
÷خو بهش نزدیک شو از حست مطمئن شو
_باش
÷من برم دیگه
_باش خیلی ممنون
÷تهیونگ یادت نره
_باش
داشتم ضرفارو میشستم که
صدای یکی امد
÷ا.ت
+بله
÷میشه حرف بزنیم کارت دارم
+باش
رفتم تو اتاقم رو تخت نشست
÷این اتاقته
+اره
÷خیلی داغون چطوری اینجا میخوابی
+بزور
÷ا.ت می خواستم یچیزبهت بگم
+باش
.........
۱۲.۹k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲