پارت نه
پارت نه
به ثانیه نکشید که ات افتاد زمین و جیغ بلندی کشید
م.ب. ات چیشده
ات. ههه.هههه ... م .م.ن چاچاقو ههه..هههه خوردم(نفس زدن)
کوک که با دیدن ات سریع اومد پیشش گفت
کوک. کی بود چی گفت مگه چیکار کردی
ات. ههه داشتم که میوم مدم یکی ههههه دستم رو کشید و گفت به جونگکوک بگو مواظب......
که ات بیهوش شد
پ.ب. لیا سریع دکتر رو خبر کن سریع
لیا. به من چه بزار بمیره
پ.ب. لیااا
لیا رفت
م.ب. من زنگ میزنم به دکتر
پرش به زمانی که دکتر اومد و ات رو ماینه کرد
اسم دکتر هسو
خانواده ات با استرس زیاد پشت در اتاقی بودن که ات رو دکتر داشت عمل میکرد
نه برای اینکه ات سالم بمونه برای اینکه قراردادشون با آقای جئون قطع بشه
کوک که تمام مدت به قیافه شادی نگاه میکرد که ات چاقو خورده چون اگه ات بمیره دیگه مجبور با ازدواج با ات نیست هیچکس از اون افراد پشت در اتاق نگران ات نبودن و فقط به منافع خودشون فکر میکردن
دکتر بعد از ۳ساعت در اتاق رو باز کرد
پدربزرگ ات رفت پیش دکتر و گفت
پ.ب. حالش چطور ره
هسو. حالشون خوبه و به خوبی انجام شد
پ.ب. ممنونم
کوک به از شنیدن این خبر لبخندی که روی لبش بود از بین رفت و به خانواده ات گفت که باید بره
ات ویو
بعد از اینکه بیهوش شدم دیگه چیزی یادم نمیومد چشمام رو با درد وحشتناکی که از ناحیه پهلو داشتم باز کردم دیدم تو اتاق خودم هستم و روی زمین باند های خونی افتاده بود بعد از چند لحظه یکی در اتاق رو باز کردم دکتر هسو بود اون دکتر خانوادگیمون بوده
هسو. ات حالت خوبه
ات. نه دلم خیلی درد میکنه
هسو. خوب میشه بخاطر اینکه چاقو بزرگی به شکمت خورده درد زیادی داره
ات. تمیتونم تحمل کنم
هسو. بیا این مسکن رو بخور
ات. ممنونم
هسو. خواهش
کوک ویو
بعد از اینکه خونه کیم اومدم بیرون حالم گرفت فهمیدم که ات حالش خوبه پس مستقیم به سمت بار حرکت کردم و به ......زنگ زدم
۵۹۰تایی بشیم میزارم
ممنون بابت حمایتاتون
به ثانیه نکشید که ات افتاد زمین و جیغ بلندی کشید
م.ب. ات چیشده
ات. ههه.هههه ... م .م.ن چاچاقو ههه..هههه خوردم(نفس زدن)
کوک که با دیدن ات سریع اومد پیشش گفت
کوک. کی بود چی گفت مگه چیکار کردی
ات. ههه داشتم که میوم مدم یکی ههههه دستم رو کشید و گفت به جونگکوک بگو مواظب......
که ات بیهوش شد
پ.ب. لیا سریع دکتر رو خبر کن سریع
لیا. به من چه بزار بمیره
پ.ب. لیااا
لیا رفت
م.ب. من زنگ میزنم به دکتر
پرش به زمانی که دکتر اومد و ات رو ماینه کرد
اسم دکتر هسو
خانواده ات با استرس زیاد پشت در اتاقی بودن که ات رو دکتر داشت عمل میکرد
نه برای اینکه ات سالم بمونه برای اینکه قراردادشون با آقای جئون قطع بشه
کوک که تمام مدت به قیافه شادی نگاه میکرد که ات چاقو خورده چون اگه ات بمیره دیگه مجبور با ازدواج با ات نیست هیچکس از اون افراد پشت در اتاق نگران ات نبودن و فقط به منافع خودشون فکر میکردن
دکتر بعد از ۳ساعت در اتاق رو باز کرد
پدربزرگ ات رفت پیش دکتر و گفت
پ.ب. حالش چطور ره
هسو. حالشون خوبه و به خوبی انجام شد
پ.ب. ممنونم
کوک به از شنیدن این خبر لبخندی که روی لبش بود از بین رفت و به خانواده ات گفت که باید بره
ات ویو
بعد از اینکه بیهوش شدم دیگه چیزی یادم نمیومد چشمام رو با درد وحشتناکی که از ناحیه پهلو داشتم باز کردم دیدم تو اتاق خودم هستم و روی زمین باند های خونی افتاده بود بعد از چند لحظه یکی در اتاق رو باز کردم دکتر هسو بود اون دکتر خانوادگیمون بوده
هسو. ات حالت خوبه
ات. نه دلم خیلی درد میکنه
هسو. خوب میشه بخاطر اینکه چاقو بزرگی به شکمت خورده درد زیادی داره
ات. تمیتونم تحمل کنم
هسو. بیا این مسکن رو بخور
ات. ممنونم
هسو. خواهش
کوک ویو
بعد از اینکه خونه کیم اومدم بیرون حالم گرفت فهمیدم که ات حالش خوبه پس مستقیم به سمت بار حرکت کردم و به ......زنگ زدم
۵۹۰تایی بشیم میزارم
ممنون بابت حمایتاتون
۳۵.۱k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.