وومین کیوت من
وومین کیوت من &11
(ویو نائه)
رفتم سر کلاس و نشستم روی صندلیم که سرو کله ی دانش آموز انتقالی جون یونگ پیدا شد و اومد روبه روم وایستاد: هی نائه من و یادت نمیاد؟
گفتم: ببخشید ولی برام آشنا نیستی
با ناراحتی گفت: نائه! چجوری میتونی منی که ۳ سال عاشقت بودم و فراموش کنی؟
تعجب کردم اون اصلا برام آشنا نمیومد که یهو چاوومین اومد سر کلاس همه ساکت شدن و بهش نگاه میکردن همینطور که سه تا از دارو دستش پشت سرش بودن بهم نگاه کرد و فهمیدم که باید برم دنبالش رفتم پیشش و دستم و گرفت و من و دنبال خودش کشوند که یهو جون یونگ داد زد: هیونگ!
چاوومین ذره ای بهش توجه نکرد و به راهش ادامه داد که دیدم جون یونگ هم اون یکی دستم رو گرفت سکوت سنگینی توی راهرو برقرار بود همه دانش آموز ها داشتن نگاه میکردن و پچ پچ هاشون و میشنیدم که میگفتن: چه خبره؟ یه مثلت عشقی؟
یکی دیگه: کیم نائه کیو انتخاب میکنه؟
هردوتاشون دستم و فشار میدادن و حسابی عصبی بودم و جون یونگ گفت: هیونگ چرا دست از سر من برنمیداری؟ مگه بهت نگفتم نائه مال منه؟
چاوومین گفت: کیم نائه الان دوست دختر منه فهمیدی جون یونگ؟
جون یونگ: شیبال! نائه هیچ علاقه ای به تو نداره!
شروع کردن بهم دیگه فوش دادن و همینطور که دستم و گرفته بودن و حسابی مچ دستم درد گرفته بود از شدت عصبانیت داد زدم: بسهههههههههههههههههه!
هردوتاشون تعجب کردن و من دستام و کشیدم و دویدم سمت دستشویی تا حداقل یکم تنها باشم بدون اون دوتا
(ویو نائه)
رفتم سر کلاس و نشستم روی صندلیم که سرو کله ی دانش آموز انتقالی جون یونگ پیدا شد و اومد روبه روم وایستاد: هی نائه من و یادت نمیاد؟
گفتم: ببخشید ولی برام آشنا نیستی
با ناراحتی گفت: نائه! چجوری میتونی منی که ۳ سال عاشقت بودم و فراموش کنی؟
تعجب کردم اون اصلا برام آشنا نمیومد که یهو چاوومین اومد سر کلاس همه ساکت شدن و بهش نگاه میکردن همینطور که سه تا از دارو دستش پشت سرش بودن بهم نگاه کرد و فهمیدم که باید برم دنبالش رفتم پیشش و دستم و گرفت و من و دنبال خودش کشوند که یهو جون یونگ داد زد: هیونگ!
چاوومین ذره ای بهش توجه نکرد و به راهش ادامه داد که دیدم جون یونگ هم اون یکی دستم رو گرفت سکوت سنگینی توی راهرو برقرار بود همه دانش آموز ها داشتن نگاه میکردن و پچ پچ هاشون و میشنیدم که میگفتن: چه خبره؟ یه مثلت عشقی؟
یکی دیگه: کیم نائه کیو انتخاب میکنه؟
هردوتاشون دستم و فشار میدادن و حسابی عصبی بودم و جون یونگ گفت: هیونگ چرا دست از سر من برنمیداری؟ مگه بهت نگفتم نائه مال منه؟
چاوومین گفت: کیم نائه الان دوست دختر منه فهمیدی جون یونگ؟
جون یونگ: شیبال! نائه هیچ علاقه ای به تو نداره!
شروع کردن بهم دیگه فوش دادن و همینطور که دستم و گرفته بودن و حسابی مچ دستم درد گرفته بود از شدت عصبانیت داد زدم: بسهههههههههههههههههه!
هردوتاشون تعجب کردن و من دستام و کشیدم و دویدم سمت دستشویی تا حداقل یکم تنها باشم بدون اون دوتا
- ۲.۵k
- ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط