part 28
#part_28
#شکیب
پسرا هر کدوم یه گوشه نشسته بودن و توخودشون بودن
کفرم دیگه در اومد
شکیب-چتونه شماها؟
طاها-هچ
میین-اوکیم
شکیب-معلومه....زود تند سریع بنالید بگید چتونه؟
هر دو همزمان گفتن
مبین-نازی
طاها-رها
شکیب-وایسا ببینم....مبین حتما با دیدن نازی یاد قبل افتاده طاها توعم نمیتونی با رها کنار بیای درسته؟
مبین و طاها-نه
شکیب-پس چی؟
طاها و مبین-عاشق شدم
شکیب-برگام شما دوتا چرا انقدر هماهنگید....... یه لحظه وایسید...چی گفتید؟ عاااااششششقققق؟
مبین-هوم
طاها-اره فکر کنم
شکیب-مبین اول تو بگو
مبین-خو من فکر میکردم نازیو فراموش کردم اما دوباره وقتی میبینمش اون حس قبلی بهش دارم قلبم تند میزنه الکی پر انرژی
میشم دلم میخواد محو چشماش بشم اصال نمیدونم فازم چیع
طاها-اخ گفتی خیلی بده حس سر در گرمی دارم
مبین-اره دقیقا همین نمیدونم باید چیکار کنی
شکیب-وایسا ببینم االن مبین عاشق نازی شده اما تو چی؟
طاها زل زده تو چشمام حرف نمیزد انگار توقع داشت خودم بفهمم
اما تنها کلمه ای که تو ذهن من بود رها بود فقط رها
اما رها که....
شکیب-فقط نگو رها...
طاها سرشو به نشونه اره تکون داد
شکیب-وای طاها چیکار کردی؟
مبین-چیکار کنه عشقه دست خودش نیس که
طاها-من نمیدونم چی شد..فقط ....فقط یهو به خودم اومدم و دیدم وقتی کنارمه حالم خوبه.....
#شکلات_تلخ
#شکیب
پسرا هر کدوم یه گوشه نشسته بودن و توخودشون بودن
کفرم دیگه در اومد
شکیب-چتونه شماها؟
طاها-هچ
میین-اوکیم
شکیب-معلومه....زود تند سریع بنالید بگید چتونه؟
هر دو همزمان گفتن
مبین-نازی
طاها-رها
شکیب-وایسا ببینم....مبین حتما با دیدن نازی یاد قبل افتاده طاها توعم نمیتونی با رها کنار بیای درسته؟
مبین و طاها-نه
شکیب-پس چی؟
طاها و مبین-عاشق شدم
شکیب-برگام شما دوتا چرا انقدر هماهنگید....... یه لحظه وایسید...چی گفتید؟ عاااااششششقققق؟
مبین-هوم
طاها-اره فکر کنم
شکیب-مبین اول تو بگو
مبین-خو من فکر میکردم نازیو فراموش کردم اما دوباره وقتی میبینمش اون حس قبلی بهش دارم قلبم تند میزنه الکی پر انرژی
میشم دلم میخواد محو چشماش بشم اصال نمیدونم فازم چیع
طاها-اخ گفتی خیلی بده حس سر در گرمی دارم
مبین-اره دقیقا همین نمیدونم باید چیکار کنی
شکیب-وایسا ببینم االن مبین عاشق نازی شده اما تو چی؟
طاها زل زده تو چشمام حرف نمیزد انگار توقع داشت خودم بفهمم
اما تنها کلمه ای که تو ذهن من بود رها بود فقط رها
اما رها که....
شکیب-فقط نگو رها...
طاها سرشو به نشونه اره تکون داد
شکیب-وای طاها چیکار کردی؟
مبین-چیکار کنه عشقه دست خودش نیس که
طاها-من نمیدونم چی شد..فقط ....فقط یهو به خودم اومدم و دیدم وقتی کنارمه حالم خوبه.....
#شکلات_تلخ
۶۳.۳k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.