fake kook
fake kook
part*⁶⁴
تهیونگ:ا/ت بود
کوک:آره
تهیونگ: الان فهمیدم همه چیزو که میگی راست میگی
کوک: خب من برم
تهیونگ: کجا
کوک: خونه
تهیونگ: باشه بای
رفتم خونه
دلینگ دلینگ
ا/ت: کیه
کوک: منم عشقم درو باز کن
ا/ت: نمیکنم این چه رفتاری بود پای تلفن داشتی اصلا کجا بودی
کوک: درو باز کن برات تعریف میکنم
ا/ت: نه
همسایه: سلام
کوک: سلام
همسایه: اگه در باز نمیشه بفرمایید داخل
کوک: نه مرسی
همسایه: دختراهم اینجانا
کوک: خب باشه الان میام دیگه
ا/ت: عشقم نمیدونستم دم دری صدارو نمیشنیدم بیا داخل
رفتم داخل
ا/ت: کجا بودی؟
کوک: تو که تازه خوب بودی
ا/ت: کجا بودی؟
کوک: پیش دوستام بودم داشتیم میگفتیم که به دوس دخترامون محل نمیزاریم همین دارم راست میگم
ا/ت: 😐
کوک: راست میگم اصلا همین الان زنگ میزنم
ا/ت: زنگ بزن
کوک: به من اعتماد نداری؟
ا/ت: نه
کوک: باشه زنگ میزنم
بوقققق
کوک: الو سلام داداش
تهیونگ: جانم
کوک: کجایی؟
تهیونگ: پیش عشقم
کوک: کی تو که تازه میگفتی بهش اهمیت نمیدیدی الان میگی عشقم
تهیونگ: اینجوری نگو من کی گفتم
کوک: ماکه نیم ساعت پیش کنار هم بودیم
تهیونگ: چرا داری دروغ میدی حالت خوبه چیزی زدی 😑
قطع کرد
ا/ت: دیدی داشتی دروغ میدادی😞
کوک: بزار برا جیمین زنگ بزنم
(مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد)
ا/ت: عالی شد پس الان چیکار میخوای کنی
بلند شد دستمو گرفتن
کوک: ببین گلم من راست میگم دروغ نمیگم تو باید به من اعتماد کنی
ا/ت: خب😑
کوک: بسه دیگه نمیخوام برو من میخوام رو تخت بخوابم
ا/ت: اونجا جای منه
کوک: نه جای خودمه☹️
ا/ت: باش
دوتامون رفتیم رو تخت
ا/ت: از این خط گذشتی جونگکوک نیستی
کوک: پس کیم😳
ا/ت: نگم بهتره بخواب
#فیک
#سناریو
part*⁶⁴
تهیونگ:ا/ت بود
کوک:آره
تهیونگ: الان فهمیدم همه چیزو که میگی راست میگی
کوک: خب من برم
تهیونگ: کجا
کوک: خونه
تهیونگ: باشه بای
رفتم خونه
دلینگ دلینگ
ا/ت: کیه
کوک: منم عشقم درو باز کن
ا/ت: نمیکنم این چه رفتاری بود پای تلفن داشتی اصلا کجا بودی
کوک: درو باز کن برات تعریف میکنم
ا/ت: نه
همسایه: سلام
کوک: سلام
همسایه: اگه در باز نمیشه بفرمایید داخل
کوک: نه مرسی
همسایه: دختراهم اینجانا
کوک: خب باشه الان میام دیگه
ا/ت: عشقم نمیدونستم دم دری صدارو نمیشنیدم بیا داخل
رفتم داخل
ا/ت: کجا بودی؟
کوک: تو که تازه خوب بودی
ا/ت: کجا بودی؟
کوک: پیش دوستام بودم داشتیم میگفتیم که به دوس دخترامون محل نمیزاریم همین دارم راست میگم
ا/ت: 😐
کوک: راست میگم اصلا همین الان زنگ میزنم
ا/ت: زنگ بزن
کوک: به من اعتماد نداری؟
ا/ت: نه
کوک: باشه زنگ میزنم
بوقققق
کوک: الو سلام داداش
تهیونگ: جانم
کوک: کجایی؟
تهیونگ: پیش عشقم
کوک: کی تو که تازه میگفتی بهش اهمیت نمیدیدی الان میگی عشقم
تهیونگ: اینجوری نگو من کی گفتم
کوک: ماکه نیم ساعت پیش کنار هم بودیم
تهیونگ: چرا داری دروغ میدی حالت خوبه چیزی زدی 😑
قطع کرد
ا/ت: دیدی داشتی دروغ میدادی😞
کوک: بزار برا جیمین زنگ بزنم
(مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد)
ا/ت: عالی شد پس الان چیکار میخوای کنی
بلند شد دستمو گرفتن
کوک: ببین گلم من راست میگم دروغ نمیگم تو باید به من اعتماد کنی
ا/ت: خب😑
کوک: بسه دیگه نمیخوام برو من میخوام رو تخت بخوابم
ا/ت: اونجا جای منه
کوک: نه جای خودمه☹️
ا/ت: باش
دوتامون رفتیم رو تخت
ا/ت: از این خط گذشتی جونگکوک نیستی
کوک: پس کیم😳
ا/ت: نگم بهتره بخواب
#فیک
#سناریو
۲۶.۵k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.