پارت دوم عشق ناشناسم:
پارت دوم عشق ناشناسم:
+ فراموشش کردم و به چشم یه آدم مهربونم که میخواست من به سلامت برسم خونه بهش فکر کردم
فردا صبح بلند شدم و کارهای روزانه ام رو انجام دادم ، بعد از یه دوش و روتین پوستیم رو انجام دادم و یه قهوه خوردم
و باید میرفتم مدرسه
توی راه مدرسه بودم که دیدم یه شخص جدید هم هست
البته امروز روز اول مدرسه بود ، مطمئنا اشخاص جدیدی بودن
ولی این شخص خیلی آشنا...........
این همون پسره اس که دیشب بهم کمک کرد
داشتم نگاهش میکردم که دوستم اومد و با هم رفتیم
د.ا: دلم برات تنگ شده بود
+ منم
د.ا: یه پسره جدید اومده ، خیلی هم کراشه
+ آهوم دیدمش
د.ا: کراش نیست ؟
+ خیلی کراش نیست
ولش کن، من از پسرا خوشم نمیاد
د.ا: باشه
کلاس ها رو گرفتیم و رفتیم به خونه
ولی توی راه که از دوستم جدا شدم
یه ماشین کنارم وایستاد
+بله ؟
اون مرد : بیاین بالا ، میرسونمتون
+ ممنون خودم میرم
اون مرد : بیا بریم دیگه
+ آقا این کار شما حتی اگر به قصد خیر باشه مزاحمت حساب میشه .
اون مرد : یعنی اذیت میشین؟
+ بله
اون مرد : باشه ببخشید
و رفت ، یه حس قاتل به آدم میداد
رفتم توی خونه و کار های خودم رو کردم و سعی کردم توجهی به این موضوع نکنم
صداهتیی از بیرون میومد
دوباره همسایه جدید ؟
وای خدا ، رفتم بیرون تا ببینم کیه
و وقتی رفتم دیدم که همون پسره هست
+ سلام ، اینجا زندگی میکنین؟
اون مرد : سلام بله ، اینجا خونه خریدم
خونه اش دقیقا خونه بغلی من بود
+ چرا اینجا حالا ؟
اون مرد : محله امن و خوبیه و پدر و مادرم هم اینجا زندگی میکنن
میخواستم زودتر بیام ، ولی خب دیر شد دیگه
+ آها بله
من دیگه بحث رو ادامه ندادم و سریع اومدم خونه
آخه کنار خونه من ؟
طرف بهش میخورد بچه پولدار باشه
نمیدونم ، اصلا به من چه
گوشیم زنگ خورد
+ سلام خوبی ؟
د.ا: خوبم ، میای بریم بار ؟
+ ایده خوبیه ، باشه میام
ساعت چند ؟
د.ا: هشت
+ باشه میام
اینم بگم که درسته ما مدرسه میریم ولی سال آخری هستیم و مجاز به بار رفتن هستیم
برای بار لباسی ساده پوشیدم
و رفتم بیرون
همراه دوستم یه پسر بود
+ به به دوست پسرم که داری
د.ا: نه احمق داداشمه ، اومده که ازمون محافظت کنه
+ آها باشه ، خوبین شما و
د.د.ا( داداش دوست ات ) : بله ممنون
د.ا؛ خب بریم دیگه
داداشش پسر خوبی بود و خیلی مهربون بود
اونا من رو تا خونه همراهی کردن و بعد رفتن
ویو کوک: دختره خیلی مست اومد خونه
و یه شخص دیگه ای در خونش رو زد
یکم نگاهش کردم
و وقتی در رو باز کرد ، فهمیدم یه شخص کاملا غریبه اس
رفت توی خونش
رفتم بیرون تا ببینم قضیه چیه و فهمیدم که پسره بزور رفته تو چون صدای مست دختره که داشت از خودش دفاع میکرد میومد
پس در زدم
که مرده اومد و گفت من دوست پسرشم
ولی قیافه مست اون یه چیز دیگه میگفت
+ فراموشش کردم و به چشم یه آدم مهربونم که میخواست من به سلامت برسم خونه بهش فکر کردم
فردا صبح بلند شدم و کارهای روزانه ام رو انجام دادم ، بعد از یه دوش و روتین پوستیم رو انجام دادم و یه قهوه خوردم
و باید میرفتم مدرسه
توی راه مدرسه بودم که دیدم یه شخص جدید هم هست
البته امروز روز اول مدرسه بود ، مطمئنا اشخاص جدیدی بودن
ولی این شخص خیلی آشنا...........
این همون پسره اس که دیشب بهم کمک کرد
داشتم نگاهش میکردم که دوستم اومد و با هم رفتیم
د.ا: دلم برات تنگ شده بود
+ منم
د.ا: یه پسره جدید اومده ، خیلی هم کراشه
+ آهوم دیدمش
د.ا: کراش نیست ؟
+ خیلی کراش نیست
ولش کن، من از پسرا خوشم نمیاد
د.ا: باشه
کلاس ها رو گرفتیم و رفتیم به خونه
ولی توی راه که از دوستم جدا شدم
یه ماشین کنارم وایستاد
+بله ؟
اون مرد : بیاین بالا ، میرسونمتون
+ ممنون خودم میرم
اون مرد : بیا بریم دیگه
+ آقا این کار شما حتی اگر به قصد خیر باشه مزاحمت حساب میشه .
اون مرد : یعنی اذیت میشین؟
+ بله
اون مرد : باشه ببخشید
و رفت ، یه حس قاتل به آدم میداد
رفتم توی خونه و کار های خودم رو کردم و سعی کردم توجهی به این موضوع نکنم
صداهتیی از بیرون میومد
دوباره همسایه جدید ؟
وای خدا ، رفتم بیرون تا ببینم کیه
و وقتی رفتم دیدم که همون پسره هست
+ سلام ، اینجا زندگی میکنین؟
اون مرد : سلام بله ، اینجا خونه خریدم
خونه اش دقیقا خونه بغلی من بود
+ چرا اینجا حالا ؟
اون مرد : محله امن و خوبیه و پدر و مادرم هم اینجا زندگی میکنن
میخواستم زودتر بیام ، ولی خب دیر شد دیگه
+ آها بله
من دیگه بحث رو ادامه ندادم و سریع اومدم خونه
آخه کنار خونه من ؟
طرف بهش میخورد بچه پولدار باشه
نمیدونم ، اصلا به من چه
گوشیم زنگ خورد
+ سلام خوبی ؟
د.ا: خوبم ، میای بریم بار ؟
+ ایده خوبیه ، باشه میام
ساعت چند ؟
د.ا: هشت
+ باشه میام
اینم بگم که درسته ما مدرسه میریم ولی سال آخری هستیم و مجاز به بار رفتن هستیم
برای بار لباسی ساده پوشیدم
و رفتم بیرون
همراه دوستم یه پسر بود
+ به به دوست پسرم که داری
د.ا: نه احمق داداشمه ، اومده که ازمون محافظت کنه
+ آها باشه ، خوبین شما و
د.د.ا( داداش دوست ات ) : بله ممنون
د.ا؛ خب بریم دیگه
داداشش پسر خوبی بود و خیلی مهربون بود
اونا من رو تا خونه همراهی کردن و بعد رفتن
ویو کوک: دختره خیلی مست اومد خونه
و یه شخص دیگه ای در خونش رو زد
یکم نگاهش کردم
و وقتی در رو باز کرد ، فهمیدم یه شخص کاملا غریبه اس
رفت توی خونش
رفتم بیرون تا ببینم قضیه چیه و فهمیدم که پسره بزور رفته تو چون صدای مست دختره که داشت از خودش دفاع میکرد میومد
پس در زدم
که مرده اومد و گفت من دوست پسرشم
ولی قیافه مست اون یه چیز دیگه میگفت
۷.۷k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.