چشمای قشنگ تو
#part117
چشمای قشنگ تو✨
#دیانا
لباسمامونو پوشیدیم
تقریبا هوا تاریک شده بود
مهشاد:وای خیلی قشنگن شدین
نیکا:خیلی بهت میااااد
دیانا:آره خیلیییی
مهشاد:بیاین حساب کنیم بریم
.................
سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه ما
خونه ی مهشاد اینا رو داشتن درست میکردن
مهناز:عجب دخترای خوشگلی
دخترا:مرسیییی
مهناز:من میرم بالا کمک مهتا کاری داشتین بهم زنگ بزنید نیم ساعت دیگه بیاین بالا مهمونی شروع میشه
دیانا:چشم مامان خداحافظ
ساعت 7بود یذره با بچه ها حرف زدیم
صدای زنگ بلند شد
نیکا:دیانا کیه؟
دیانا:پانیذ و ممد
مهشاد:بلند شید بریم بالا
دیانا:آره گوشی منم بیار
پانیذ:سلاممم
همه:علیک سلاممم
ممد:سلام دخترا
دخترا:سلامم
دیانا:بیان بریم بالا
پانیذ:مبارک باشه مهشاد
ممد:بله مبارک باشه ب پای هم فسیل شید
مهشاد:ممنونم😂
...........
منتظر عاقد بودیم
که ارسلان اومد سمتم
ارسلان:خوشگل شدی
دیانا:هان با منی؟
ارسلان:اوهوم
دیانا:مرسییییی توهم خوشتیپ شدی
ارسلان:مرسی
با حرفی که ارسلان زد راستش خیلی ذوق کردمممم ولی به روی خودم نیوردم
ارسلان مغرور بهم گفت خوشگل شدم واقعا حس خوبی داش
عاقد اومده بود از قیافه مهشاد میشد فهمید چقدر استرس داره
محراب خوشحال بود
وقتی میدیدم محراب خوشحاله
حالم خوب میشد
#مهشاد
خیلی خوشحال بودم ولی استرسم داشتم بهترین شب زندگیم بود رسما داشتم با محراب ازدواج میکردم
باور نکردنی بود همیشه فکر میکردم
آرزوم بمونه اما امشب برآورده شد
چشمای قشنگ تو✨
#دیانا
لباسمامونو پوشیدیم
تقریبا هوا تاریک شده بود
مهشاد:وای خیلی قشنگن شدین
نیکا:خیلی بهت میااااد
دیانا:آره خیلیییی
مهشاد:بیاین حساب کنیم بریم
.................
سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه ما
خونه ی مهشاد اینا رو داشتن درست میکردن
مهناز:عجب دخترای خوشگلی
دخترا:مرسیییی
مهناز:من میرم بالا کمک مهتا کاری داشتین بهم زنگ بزنید نیم ساعت دیگه بیاین بالا مهمونی شروع میشه
دیانا:چشم مامان خداحافظ
ساعت 7بود یذره با بچه ها حرف زدیم
صدای زنگ بلند شد
نیکا:دیانا کیه؟
دیانا:پانیذ و ممد
مهشاد:بلند شید بریم بالا
دیانا:آره گوشی منم بیار
پانیذ:سلاممم
همه:علیک سلاممم
ممد:سلام دخترا
دخترا:سلامم
دیانا:بیان بریم بالا
پانیذ:مبارک باشه مهشاد
ممد:بله مبارک باشه ب پای هم فسیل شید
مهشاد:ممنونم😂
...........
منتظر عاقد بودیم
که ارسلان اومد سمتم
ارسلان:خوشگل شدی
دیانا:هان با منی؟
ارسلان:اوهوم
دیانا:مرسییییی توهم خوشتیپ شدی
ارسلان:مرسی
با حرفی که ارسلان زد راستش خیلی ذوق کردمممم ولی به روی خودم نیوردم
ارسلان مغرور بهم گفت خوشگل شدم واقعا حس خوبی داش
عاقد اومده بود از قیافه مهشاد میشد فهمید چقدر استرس داره
محراب خوشحال بود
وقتی میدیدم محراب خوشحاله
حالم خوب میشد
#مهشاد
خیلی خوشحال بودم ولی استرسم داشتم بهترین شب زندگیم بود رسما داشتم با محراب ازدواج میکردم
باور نکردنی بود همیشه فکر میکردم
آرزوم بمونه اما امشب برآورده شد
۳.۲k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.