چشمای قشنگ تو
#part116
چشمای قشنگ تو(عکس لباس هاشون ایسلاید بعدی)✨
#دیانا
فردا مراسم نامزدی محراب و مهشاد بود
هعی خیلی ذوق داشتم
ساعت 12شب بود عمو اینا رفتن خونه خودشون
رفتم تو اتاقم نگاهی به لباسم انداختم لبخندی روی لبم نشست لباسو گذاشتم سر جاش روی تخت دراز کشیدم کم کم چشام گرم شد و خوابم برد.....
............
فردا
#دیانا
با صدای جیغ چشامو باز کردم مهشاد توی اتاقم بود سری ازم جام بلند شدم
دیانا:چته وحشیییییی
مهشلد:بلند شو دیگ ساعت ۱۱
دیانا:11؟
مهشاد:پاشو حاضر شوووو
دیانا:چرا؟
مهشاد:وقت آرایشگاه گرفتم بدو نیکا منتظره بریم دنبالش
دیانا:خدا لعنتت کنه نذاشتی راحت بخوابم
مهشاد:اسکول ساعت 11
دیانا:حداقل بزار صبحونه بخورم
مهشاد:هوففففف
دیانا:خوب چیه گشنمه
مهشاد :فقط زود باش
دیانا:باشه
صبحانه روی میز حاضر بود چایی ریختم و نشستم مهشاد روی کابینت نشست
مهشاد:راستی زنگ زدم ب پانیذ امشب میان
دیانا:اع چ خوبببب
مهشاد:اوم
مهناز:سلام
دیانا:سلام مامان
مهشاد:سلام زنعمو
مهناز:هنوز اینجایی
مهشاد:دخترتون بلند نمیشه ک
مهناز:دیانا سریع باش 2ساعت لفت میدی حاضر شی
دیانا:الان میرم(دهن پر)
مهشاد:لباس شبتو بردار
.............
مهشاد نشست پشت فرمون منم کنارش
نیکا رو سوار کردیمو رفتیم به سمت آرایشگاه
ارایشگر:سلام خیلی خوش اومدید وقت قبلی داشتید؟
مهشاد:سلام ممنون بله
ارایشگر:به اسم؟
مهشاد:مهشاد رحیمی
ارایشگر:بله بله بفرمایید بشینید
چشمای قشنگ تو(عکس لباس هاشون ایسلاید بعدی)✨
#دیانا
فردا مراسم نامزدی محراب و مهشاد بود
هعی خیلی ذوق داشتم
ساعت 12شب بود عمو اینا رفتن خونه خودشون
رفتم تو اتاقم نگاهی به لباسم انداختم لبخندی روی لبم نشست لباسو گذاشتم سر جاش روی تخت دراز کشیدم کم کم چشام گرم شد و خوابم برد.....
............
فردا
#دیانا
با صدای جیغ چشامو باز کردم مهشاد توی اتاقم بود سری ازم جام بلند شدم
دیانا:چته وحشیییییی
مهشلد:بلند شو دیگ ساعت ۱۱
دیانا:11؟
مهشاد:پاشو حاضر شوووو
دیانا:چرا؟
مهشاد:وقت آرایشگاه گرفتم بدو نیکا منتظره بریم دنبالش
دیانا:خدا لعنتت کنه نذاشتی راحت بخوابم
مهشاد:اسکول ساعت 11
دیانا:حداقل بزار صبحونه بخورم
مهشاد:هوففففف
دیانا:خوب چیه گشنمه
مهشاد :فقط زود باش
دیانا:باشه
صبحانه روی میز حاضر بود چایی ریختم و نشستم مهشاد روی کابینت نشست
مهشاد:راستی زنگ زدم ب پانیذ امشب میان
دیانا:اع چ خوبببب
مهشاد:اوم
مهناز:سلام
دیانا:سلام مامان
مهشاد:سلام زنعمو
مهناز:هنوز اینجایی
مهشاد:دخترتون بلند نمیشه ک
مهناز:دیانا سریع باش 2ساعت لفت میدی حاضر شی
دیانا:الان میرم(دهن پر)
مهشاد:لباس شبتو بردار
.............
مهشاد نشست پشت فرمون منم کنارش
نیکا رو سوار کردیمو رفتیم به سمت آرایشگاه
ارایشگر:سلام خیلی خوش اومدید وقت قبلی داشتید؟
مهشاد:سلام ممنون بله
ارایشگر:به اسم؟
مهشاد:مهشاد رحیمی
ارایشگر:بله بله بفرمایید بشینید
۳.۴k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.